پسرها و پدرها، چه دور و چه نزدیک!

پسرها اگرچه ممکن است شبیه پدران‌شان شوند اما همیشه حرف‌هایی دارند که پدرهای‌شان نمی‌شنوند، اگر هم بشنوند در آنها اثر نمی‌کند. همان‌جایی که می‌فهمند با پدرهای‌شان فرق می‌کنند. پسرها که پدرهای‌شان مهم‌ترین موجودات زمین هستند یک روز به این واقعیت تلخ می‌رسند که زور پدرشان از همه بیشتر نیست، پدرشان از همه چیز سر در نمی‌آورد، غیر از چند نفر کسی در دنیا از آنها حساب نمی‌برد و خیلی از مردهای دیگر خاطرات بامزه‌تری از پدر خودشان دارند که همه را از خنده روده‌بر می‌کند. پسرها یک روز می‌فهمند که پدرشان همیشه راست نمی‌گوید و همیشه هم حتی اگر بخواهد به صلاح فرزندش عمل نمی‌کند چون نمی‌تواند که بکند. و این آخری را خیلی دیرتر می‌فهمند پسرها. زمانی که سال‌ها به عشق بی‌شماری که به پدرشان داشته‌اند گمان می‌کردند اگر بزنگاه‌هایی پدرشان به صلاح‌شان نمی‌گوید از روی خستگی و بی حوصلگی بوده نه از سر ناتوانی.
نسل قبل همچنان که نسل بعد را وامدار خود می‌کند اما ادعایش هیچ‌گاه نمی‌تواند با سرعت زمانه همسفر شود. ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم برای نسل بعدمان بهترین تصمیم‌ها را بگیریم. فقط کاش بدانیم که نمی‌توانیم. کاش وقتی نسل بعد از ما هنوز در دوره نوزادی و کودکی است هم بدانیم که برای‌شان اشتباه فکر می‌کنیم و اشتباه قدم بر می‌داریم چه برسد وقتی به بلوغ می‌رسند… تا به تدریج به آنها بگوییم که اجسام از آنچه در آینه می‌بینید از شما دورتر هستند.

علی‌اکبر زین‌العابدین

برچسب ها: بدون برچسب

نظر بگذارید

قسمت های ضروری با * مشخص شده