Choice Board Title (11)

نامه به مدیر مدرسه پسرم

جناب آقای حسن محمدی، مدیر خوش‌فکر دبیرستان علم سلیم-مدرسه زندگی
با سلام،
از ما خواسته‌اید تا پیش از شروع سال تحصیلی توقعاتمان را از مدرسه‌ بیان کنیم. دوست‌تر داشتم بجای پر کردن آن فرم، خواسته‌هایم را در نامه‌ای برایتان بنویسم:

🔹از پسرم کار بخواهید. چون او را هتل نمی‌آورم، به اولین سال دبیرستان می‌فرستم. اجازه دهید بریده‌های کاغذ و تراشه‌های چوب را زمین بریزد اما خودش هم جمع کند. به بابای مدرسه بگویید مدیون من است اگر بجای پسرم چیزی را جارو کند. کاش ماهی یکبار از بچه‌ها بخواهید شیشه‌ها را تمیز کنند، خاک‌ نیمکت‌های کلاسشان را بگیرند. به پسرم نوبت دهید تا درخت‌ها و گلدان‌های مدرسه را آب دهد و برگ‌های زردشان را بگیرد.

🔸کاش صبحانه را در مدرسه بخورند و از پسرم بخواهید سفره پهن کند، چای دم کند، نان‌ خرد کند و آخرش هم به همراه بچه‌های دیگر جمع کنند و بشویند.

🔹ای کاش همین اول سال قلمو و رنگ و اسپری دهید تا کلاسشان را خودشان رنگ‌آمیزی کنند. روی دیوارهایش به سلیقه روزآمدشان چیزهایی بنویسند، خط‌هایی بیندازند. شاید نشانی از فیلم‌ها، انیمیشن‌ها، فوتبالیست‌ها و ترانه‌هایی که دوست دارند بر دیوار بیفتد و دیوار کلاس، پنجره رهایی‌ باشد.

🔸بیشتر سرویس‌های بهداشتی عمومی کشور ما بهداشتی نیستند! هر کاری لازم است بکنید تا پسرم و همه بچه‌ها سرویس‌های مدرسه را مثل سرویس خانه‌هایشان نگه دارند.

🔹از پسرم بخواهید شما را نقد کند، رفتار و برنامه‌های دبیران و مشاوران و معاونان را. نترسد از گفتن. توبیخ نشود از فکر کردن. از او بخواهید برای حرف‌هایش دلیل بیاورد و تا قانع نشد دست نکشد. از مدرسه شما توقع دارم گفت‌وگو سکه رایج باشد. رفتارهای پسرم را هم ارزیابی کنید و بخواهید در فضای امن گفت‌وگوی همکلاسی‌ها از دوستانش راه حل‌های کارآمد بگیرد. این کار موثرتر از تذکر و توبیخ دبیران است.

🔸لطفا به دبیران مدرسه بگویید جواب سوال‌های پسرم را ندهند. هر وقت سوال پرسید، کمکش کنند تا خودش دنبال پاسخ بگردد.

🔹بعد از صبحگاه و قبل از شروع اولین زنگ، پنج دقیقه را اختصاص دهید تا هر کسی در مدرسه است کتاب بخواند. از خود شما گرفته تا تک به تک عوامل اجرایی و دبیران و دانش‌آموزان، کسی با کسی صحبت نکند و هر کس کتابی که دوست دارد بخواند. مدرسه بشود یک کتابخانه بزرگ. کتاب‌های درسی نشوند همه دنیایش. دنیایش را بزرگ کنید.

🔸آقای محمدی عزیز، از پسرم بخواهید داستان بنویسد، شعر بگوید، مقاله بنویسد. بخواهید برای پژوهش فیلم بسازد، عکس بیندازد. برود در آزمایشگاه خطر کند. به او بگویید پژوهش فقط در کتابخانه نیست. برود وسط شهر جستجو کند، سوال بتراشد. از پسرم بخواهید در کارگاه با چوب و فلز و چکش و اره وسیله بسازد، اختراع کند. از آنها بخواهید اپلیکیشن بازی طراحی کنند، انیمیشن تولید کنند.

🔹در بوفه مدرسه، پسرم را دخالت دهید تا در کنار مسوول بزرگسال بوفه شیوه کاسبی را یاد بگیرد، حساب و کتاب و طرز برخورد با مشتری را. بگذارید خوراکی‌ها را در قفسه بچیند. بار خالی کند و بعد کارتون‌ها و مقواها را در سطل مخصوص بازیافتی‌ها بیندازد.

🔸هنگام مراسم نماز یا صبحگاه فضایی شکل نگیرد که به زور و با خوابالودگی، پسر 13 ساله با خدا مناجات کند. لحظاتی را شکل دهید که وقتی پسرم با خدا خلوت می‌کند بداند که خدا نزدیک‌ترین است و ارتباط قلبی او با خدا برای خودش تعالی می‌آورد نه اینکه دل مدیر و مربی پرورشی را راضی کند و کارت امتیاز بگیرد. به او و بچه‌های دیگر اجازه دهید نیایش‌هایی را که به زبان خودشان نوشته‌اند بخوانند. نیایش‌های ساده که خواسته‌های واقعی خودشا‌ن‌اند و با صداقت هستند.

🔹از معلم‌هایتان بخواهید قوانین کلاس‌ها را تنهایی وضع نکنند. از بچه‌ها کمک بگیرند و با هم قانون بگذارند. چون این قوانین را بچه‌ها باید اجرا کنند.

🔸به پسرم حالی کنید بجای آنکه از ضعف و نمره کمِ همکلاسی‌هایش خوشحال شود، احساس بد کند. کاری کنید تا به جای احساس کمبود از نمره پایینِ خودش از کمک نکردن به دوستانش شرمنده باشد.

🔹از پسرم نخواهید در همه درس‌ها و مهارت‌ها نفر اول باشد. راستش او هم مثل بقیه بچه‌ها در خیلی کارها کم‌‌استعداد است. به او بگویید همه آدم‌ها برای همه کارها ساخته نشده‌اند، راه خودت را پیدا کن.

🔸مدیر محترم، به پسرم اجازه دهید اشتباه کند، خراب کند، گند بزند. بگذارید بارها ویران کند و بسازد. اشتباه کردن را امتیاز بدهید. بگویید فقط یک اشتباه نابخشودنی وجود دارد و آن هم هیچ کاری نکردن و بالتبع اشتباه نکردن است.

◾️آقای محمدی نازنین، چون از پیش می‌دانستم مدرسه زندگی ساخته‌اید پیشنهادهای بعضا عجیبم را نوشتم؛ حرف‌های تکراری‌ام را ببخشید!
چون بیشتر اینها را از خودتان یادگرفته‌ام.

با آرزوی خوبی و زیبایی

علی‌اکبر زین‌العابدین

(بازنشر از ۳۱شهریور ۱۳۹۸)

photo1695650386

مهندسی سال تحصیلی سَمی برای دانش‌آموزان

۱- به بچه‌ها در هر سنی که هستند با تاکید بگوییم: «همه زندگی‌مان را به پای تو ریخته‌ایم پس تو باید بهترین نتیجه و نمره را بگیری.» تا هم منت زیادی سرش گذاشته باشیم هم او را چنان بدهکار کرده‌باشیم که تا ته سال هر چه بدود، نرسد تا با احساس خجالت‌زدگی و سرشکستگی روزش را شب کند.

۲- به آنها بگوییم: «شغل من این است و آن است و شغل تو فقط دانش‌آموزی است و هیچ کار دیگری نداری.» که هم به جز درس‌خواندن هیچ کار دیگری یاد نگیرد و چلمن بار بیاید تا وقتی بزرگ شد نتواند با دو تا آدم ارتباط ساده برقرار کند و یک خیار هم نتواند پوست بگیرد هم اینکه محصل‌بودن برایش یک کار طاقت‌فرسا و غول‌پیکر شود و حسابی گیر بیفتد.

۳- برای اینکه او را به درس و مشق علاقه‌مند کنیم گران‌ترین لوازم‌التحریر را بیشتر از توانمان تهیه کنیم تا هم او را پرتوقع و طلبکار بار بیاوریم و هم توی مخش برود که شرط یادگیری و رشد خرج‌کردن پول بیهوده است و هم دک و دهان خودمان تلفات بدهد هم بچه‌هایی که ندارند دلشان آب شود ‌و حالشان از مدرسه و خانواده‌‌شان بهم بخورد.

۴- از همین اول سال به آنها حالی کنیم که: «ببین تو خیلی باهوشی فقط تلاش نمی‌کنی. مثل سال‌های پیش نباش که با بی‌دقتی نمره کم می‌آوردی و حواست فقط پی بازی بود.» که هم حق حواس‌پرتی و سرخوشی را از او گرفته باشیم (چون بازیگوشی که کار بچه‌ها نیست مال پیرها است) و هم عزت نفسش را پایین بیاوریم هم بیخودی برچسب باهوش‌بودن به او بزنیم که خدا را هم بنده نباشد.

۵- به او یاد دهیم که هر چه معلم و مدیر و ناظمت گفتند فقط بگوید چشم! آسه برود و آسه بیاید. نه سوال اضافی بپرسد نه جواب اضافی بدهد. نه بحثی نه چالشی نه نقدی، هیچی هیچی. اینجوری هم شهروند توسری‌خور بار بیآوریم هم احساس در قفس‌بودن را در او به فریاد برسانیم.

۶- کتاب درسی و کمک‌درسی را بکنیم الگوی اصلی مطالعه. بگوییم اول درس بعداً هر کتاب دیگری. چون آدم با کتاب درسی و مخلفاتش مدارک تحصیلی مهم می‌گیرد و اینجوری حتما حسابی پولدار و پیشرفته می‌شود. بچه هم که مخ درست و حسابی ندارد تا ببیند مدرک‌های دانشگاهی که میلیون میلیون صادر شده‌اند چه انسان‌های رشدیافته‌ای تحویل سرزمین پاک آریایی‌مان داده‌اند!

۷- تا از فرزندمان شنیدیم که یکی از معلمان مدرسه حرفی زده یا رفتاری کرده که به مذاق او یا خود ما خوش نیامده، هر چه در دهانمان چرخید بار آن معلم کنیم تا هم مدرسه را در ذهن بچه بی‌اعتبار کنیم و نتوانیم تا آخر سال او را با جرثقیل هم تکان دهیم هم مهارت حل مساله را بجای پشت سر کسی لیچار گفتن در ذهن او خاموش کنیم.

۸- هی توی کیفش را پر کنیم از میوه و خوراکی و غذا مثل اینکه هر روز دارد عازم اردوی جام جهانی می‌شود، پول زیاد هم توی جیبش فرو کنیم که هر چه دلش خواست از بوفه بخرد بعد که به خانه رسید توی سرش بکوبیم که چرا میوه‌‌ات را نخوردی بی‌عرضه! چرا خوراکی‌هات مانده؟ چرا آشغال‌های بوفه مدرسه را خریدی؟ لیاقت نداری.

۹- هر امتحان و آزمونی هم که ورقه‌اش را آورد یادمان باشد اول برویم سراغ غلط‌ها و اشتباهاتش. ببینیم کجا را بلد نبوده، کجا نمره کم آورده و‌ بکوبیم توی سرش. مهم هم نیست خودمان سر درمی‌آوریم یا نه. مهم این است چیزهایی را که بلد بوده به رخش نکشیم خدای ناکرده تا تشویق نشود. چون مثل خود ما که همه چیز عالم را از لحظه به دنیاآمدن در بیمارستان بلد بوده‌ایم او هم باید کاملا بلد باشد بدون یک نقطه اشتباه!

.

.

علی‌اکبر زین‌العابدین

gheyre akhlaghi0

نوجوانم ویدیوهای غیراخلاقی می‌بیند!

پاسخ به پرسش‌های شما.

عنوان پرسش: دختر نوجوان پانزده‌ساله‌ای دارم که مرتب سرش توی گوشی موبایل است و ویدیوهای غیراخلاقی می‌بیند. حالا نمی‌دانم چگونه سر صحبت را با او باز کنم و چه چیزهایی بگویم. آیا باید مانعی ایجاد کنم یا نه؟

4

تیزهوشان یا فوتبال

پاسخ به پرسش‌های شما.

عنوان پرسش: فرزند پسرمان عاشق فوتبال است و با این‌که مدرسه‌ی تیزهوشان درس می‌خواند، تصمیم گرفته ترک تحصیل کند. باید چه‌کار کنیم؟