«موضوعیت» کتاب مهم است؛ نه ابزار آن

«موضوعیت» کتاب مهم است؛ نه ابزار آن

🔻«کتاب‌خواندن در فضای مجازی»

🔹در نشست «کتاب‌خواندن در فضای مجازی» که عصر روز سه‌شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۹ به صورت مجازی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شد، علی‌اکبر زین‌العابدین با اشاره به مشکلات کتاب‌های چاپی در ایران گفت: هیچ ابزاری مقدس نیست. سال‌ها پیش از اختراع صنعت چاپ، ما چگونه می‌خواندیم؟ مثلا از روی سنگ‌نوشته‌ها. بعد صنعت چاپ آمد و کاغذ تولید شد. مسئله این است که پیامی منتقل شود. ابزارها در حال گسترش هستند. این «موضوعیت» کتاب است که مهم است؛ نه ابزار آن. در حال حاضر استفاده از ابزارهای نوین مطالعاتی به بسیاری از نویسندگان مشهور این امکان را می‌دهد تا در زمان‌های مختلف مثلا هنگام رانندگی یا حتی خوابیدن بتوانند کتاب بخوانند. بنابراین مطالعه چه با استفاده از ابزار کتاب‌های واقعیت افزوده یا ((AR و چه با بهره‌گیری از تکنولوژی واقعیت مجازی (VR) نقش‌شان در حد ابزار است و بسیاری از حرف‌های امروز ما در این زمینه برای ۴ یا ۵ سال دیگر خنده‌آور است. به عبارتی در سال‌های آینده هوش مصنوعی چه بخواهیم و چه نخواهیم وارد عرصه کتاب و کتاب‌خوانی می‌شود و آن وقت نمی‌توانیم به بچه‌ها بگوییم چرا کتاب کاغذی نمی‌خوانند. در آن زمان بدون شک سوال‌ها، خلاقیت‌ها، زبان و… در آن فضا بلوایی به پا می‌کنند و ما باید خود را برای آن روزها آماده کنیم. به‌ویژه که تکنولوژی VR می‌تواند تمامی متن کتاب را تحت تاثیر قرار دهند چون خوانندگان را به‌گونه‌ای وارد سرزمین کتاب‌ها می‌کند و در آنجاست که کتاب‌های صوتی اصلاً رنگ و مزه‌ای ندارند.
🔸این محقق تصریح کرد: من در مورد مروجان کتاب که به مناطق مختلف می‌روند، باید بگویم که اعتماد به نفس بعضی از آن‌ها با شرایط جدید کرونایی پایین آمده است. چون معتقدند پیش‌تر با کمک نقاشی و اسباب‌بازی‌ها می‌توانستند بچه‌ها را به کتاب علاقه‌مند کنند اما، الان این امکان از آن‌ها گرفته شده است. ولی اگر ۴میلیون از ۱۲میلیون کودک و نوجوان امروزی را که امکان دسترسی به ابزارهای هوشمند را ندارند، کنار بگذاریم، اتفاق خوبی افتاده است. یعنی در مقابل این عده از مروجان، مروجانی هستند که فضای فعلی سبب افزایش اعتماد به نفس‌شان شده است و با بهره‌گیری از نرم‌افزارهای هوشمند فعلی، راه‌های تازه‌ای را برای علاقه‌مند کردن بچه‌ها به کتاب و از گسترش ارتباط با آن‌ها پیدا کنند. آنلاین‌شدن مطالعه در فضای کرونایی امروز تعامل خوبی را با نوجوانان ایجاد کرده است. علاوه بر این نوعی عدالت آموزشی را نیز رقم زده است. چون در حال حاضر هر شهروندی، ساکن هر نقطه‌ای از ایران و جهان می‌تواند در کارگاه‌های آنلاین حاضر شود و سوال‌های جدیدی را، با موضوع‌های تازه‌تری دنبال کند. این موضوع باعث می‌شود کتاب‌خوانی نیز جای مناسبی برای خود داشته باشد. برخی کتاب‌ها در برخی از شهرها بیش‌تر مورد استقبال قرار می‌گیرند و این جالب است؛ حتی برای من آموزگار.

🔹زین‌العابدین همچنین گفت: فضای کرونایی امروز به هیچ وجه با حال و روز بچه‌ها هماهنگ نیست. اما، در این شرایط می‌توان روزنه‌هایی برای آنان باز کرد. کرونا باعث شده است تا بچه‌ها نه تنها به لحاظ فیزیکی که حتی از نظر تنفسی نیز با مشکل مواجه باشند چرا که آنان ناگزیرند پیوسته در اماکن عمومی ماسک بر صورت بزنند اما در این شرایط ما، در فضای مجازی آنقدر تولید نداریم که بتوانیم پاسخ‌گوی نیازهای آنان باشیم. درحالی‌که بسیاری از ناشران در همین مدت به الکترونیکی کردن تولیدات‌شان پرداخته‌اند و امید است در نمایشگاه کتاب سال آینده کتاب‌های الکترونیکی زیادی در اختیار بچه‌ها قرار گیرد.

آیا نوجوان‌ها «ایستگاه» ما را گرفته‌اند؟

آیا نوجوان‌ها «ایستگاه» ما را گرفته‌اند؟

🔸همین چندروز پیش، پسر چهارده‌ساله در یکی از مناطق مرفه‌نشین تهران،‌ توی اتاقش پشت لپ‌تاپش بوده‌. کلاس مجازی مدرسه. دکتر در را باز می‌کند. دکتر، پزشک متخصص، پدر این پسر است. دکتر می‌بیند پسرش همزمان با گوشی‌اش مشغول بازی آنلاین است. سر صبح، دکتر هجوم می‌برد، گوشی گران‌قیمت پسر را به دیوار می‌کوبد و بعد تا می‌خورد پسرش را می‌زند. لت‌وپارش را رها می‌کند وسط اتاق و صدای هوار بدوبیراه‌هایی هم که نثارش کرده در اتاق جا می‌گذارد. دکتر در را می‌کوبد و می‌رود برای علاج بیماران.
ماجرا را یکی از معلمان این بچه تعریف کرد. گویا دکتر از خیلی چیزها خبر نداشته. حالا من بقیه‌اش را هم لو می‌دهم خیال همه تخت شود:
بچه‌های ما گاهی همزمان در کلاس درس با دوست‌هایشان چت می‌کنند، آنلاین بازی می‌کنند، می‌خوابند و ساعت کوک می‌کنند تا در زمانی که می‌دانند معلم سروقتشان می‌آید بیدار شوند. گاهی کلاس را از زیر پتوی خواب شروع می‌کنند. بچه‌های ما گاهی با هم گاوبندی می‌کنند به جای هم حاضری می‌زنند با هزار فوت و فن دیجیتالی که بلد هستند و ما بلد نیستیم. آنها گاهی موقع آزمون معلم با یک وسیله هوشمند دیگر به هم تقلب می‌رسانند، نمره خوب می‌گیرند و از پشت به ما لبخند می‌زنند. آنها گاهی بهانه دارند که «امروز نت ما ضعیف است»، «دستگاه ما میکروفونش قطع شده»، «صداتون رو نمی‌شنویم آقا… نمی‌شنویم خانوم!» و ما را ایستگاه می‌کنند و می‌روند. بچه‌های ما کارهای دیگری هم این وسط برایشان پیش می‌آید که بپیچانند.
«ما (بلانسبت) سگ‌دو می‌زنیم، پول درمی‌آوریم که تو فلان‌شده توی کلاس بازی کنی؟! چت کنی؟! فکر کردی ما نمی‌فهمیم! کور خواندی.»
آره کور خوانده. این همان بچه ماست که تا قبل از کرونا تا دوساعت سرش توی گوشی و بازی بود می‌گفتیم چشمت را بردار کور می‌شوی. حالا هفت هشت ساعت باید به زور بنشیند پشت همان کورشده که درس گوش کند. این همان نوجوان است که قبلا با دوستانش سینما و پاساژ و پارک وعده می‌کردند، بیخودی می‌خندیدند، رازهای مگو می‌گفتند، ورزش می‌کردند، کافی‌شاپ و مهمانی می‌رفتند، تولد می‌گرفتند، می‌زدند می‌رقصیدند.
حالا حبس شده‌اند در گوشه اتاق که اسمش همه چیز است جز اتاق خواب! ما می‌توانیم زندان‌بانش باشیم می‌توانیم باغبانش باشیم.

🔹خلاصه این روزها را یادشان می‌ماند دکترجان!
این آزمون سخت دوران ماست؛ آزمون «نوجوان‌پروری» در اتاق بسته. مجازی هم نیست. واقعی واقعی است. بچه‌ها که در آزمون‌های آنلاین به هم تقلب می‌رسانند، من و تو را بگو که نمی‌دانیم از روی کدام دست تقلب کنیم!

نامه‌‌ بابالنگ‌درازی‌ام به نیکوکاران مدرسه‌ساز

نامه‌‌ بابالنگ‌درازی‌ام به نیکوکاران مدرسه‌ساز

🔸مدرسه‌ساز عزیزم،
من دختر دبیرستانی نیستم، یک مرد چهل‌ساله‌ام، معلم و نویسنده بچه‌هایی مثل جودی ابوت. دوست دارم نامه‌ام را مثل جودی ابوت شروع کنم و مثل جودی هم به پایان ببرم. من برای تو می‌نویسم که بابالنگ‌دراز یا یک مامان‌لنگ‌دراز خیلی مهربان هستی. لطفا بهت برنخورد. چون «بابالنگ‌دراز عزیز»، نماد همه انسان‌های عزیزی است که دست یک کودک بازیگوش بااستعدادی که توانایی مالی ندارد یا بی‌سرپرست است می‌گیرند تا راحت به مدرسه‌ای خوب برود.

🔹مدرسه‌ساز عزیزم، من فکر نمی‌کنم مدرسه‌ها هیچ‌وقت به حالت مدرسه‌های قبل از کرونا برگردند. چه کرونا اتفاق می‌افتاد چه نه، مسیری است که باید برویم. به سوی مدرسه‌هایی که همه‌ی روزها بچه‌ها کنار هم نخواهند بود اما در مدرسه هستند. چقدر پیچیده دارم می‌نویسم! شاید دارم روزگار نه چندان دور هوش مصنوعی را هم می‌بینم. زمانه‌ای که با اشاره یک انگشت در محیط چندبعدی یک مدرسه، خودت را احساس کنی. اصلا مثل واقعیت مجازی(vr) که عینکی را می‌بندی و خودت را میان صدهزارنفر تماشاچی فوتبال می‌بینی که همزمان داری با آنها برای تیمت جیغ و داد می‌کشی. یا در یک دشت سرسبز خودت را ببینی که دستانت در آن عالم مجازی دستان تو نیستند اما دستان خودت هستند که برگ‌ها را لمس می‌کنند. مدرسه‌های آینده همین خواهند بود. بچه‌ها و معلم‌ها هم را می‌بینند بدون آنکه جسمشان کنار هم باشد. اصلا همین نرم‌افزارهای ساده. بچه‌های ما امروز از هم دور هستند اما آنها که وسیله‌ی هوشمند دارند و معلم و مدرسه‌شان کاربلد هستند و می‌توانند از این امکانات به تنوع و جذابیت آموزشی کمک کنند قطعا می‌توانند کیفیت یادگیری را بالا ببرند. بعد از این وقتی مدرسه‌ها از ضعف نرم‌افزاری به نقطه‌ی قوت برسند، شاید بچه‌ها فقط برای کنار هم بودن و اجتماعی شدن و برخی کارهای خاص در مدرسه حضور پیدا کنند.
🔸مدرسه‌ساز عزیزم،
اگر تو و بابالنگ‌درازهای دیگر نبودید، هزاران مدرسه‌ای که بچه‌های ما در آن درس خوانده‌اند هم نبودند. فقط خواستم به تو بگویم هنگامه‌ای که در آن هستیم زمان ساخت مدرسه‌های فیزیکی با آجر و تیرآهن و سیمان نیست. امروز مدرسه یعنی آموزش از راه دور.
کرونا چه واکسنش بیاید چه کلا جمع کند و برود، گریزی از این شیوه‌ی آموزش نیست. این شیوه‌های آنلاین هم خواهند ماند و گسترده‌تر خواهند شد. تو بهتر می‌دانی با قیمت‌های امروز، ساخت یک مدرسه‌ی آجری در شهرستان‌ها با 200 نفر ظرفیت به طور متوسط دومیلیاردتومان خرج برمی‌دارد. در حالیکه امسال کمتر بچه‌ای می‌تواند در این محیط گران‌قیمت حضور پیدا کند. امروز با حدود دومیلیون‌تومان می‌توانی یک کودک را به یک تبلت مجهز کنی و او را به مدرسه ببری. امروز با تولید محتوای آموزش‌های هوشمند و ویدیویی و تعاملی فقط با صرف چندمیلیون‌تومان می‌توانی تا بی‌نهایت دانش‌آموز را در آن مدرسه‌ای که آجر و سیمان ندارد تا سال‌ها جای بدهی. می‌توانی نام عزیز از دست‌رفته‌ات که برای زنده نگه‌داشتن یاد او خیر می‌کنی روی صفحه‌ی هوشمندش نقش کنی تا آن دانش‌آموز هم بداند که می‌شود «غم‌ بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کرد.»

🔹مدرسه‌ساز عزیزم، نمی‌خواهم بگویم مدرسه‌ی حضوری کاملا برچیده خواهد شد اما حتی اگر علم و تکنولوژی تصمیم گرفته باشند پیشرفت خود را متوقف کنند و در همین نقطه بایستند و اگر کرونا هم از قبل تضمین داده باشد که تا پایان سال تحصیلی جدید بیشتر نخواهد ماند و از سال بعد همه‌ی بچه‌ها بروند مدرسه‌هایشان، همین چندماه پیش‌رو بیشتر از چهارمیلیون فرزند من و شما هیچ آموزشی نخواهند دید چون ابزار هوشمند دو سه میلیون‌تومانی ندارند. امسال خیلی از کلاس اولی‌ها نمی‌توانند الفبا بیاموزند و این یعنی هیچ‌وقت نمی‌توانند کتاب بخوانند. و تو که مدرسه‌ساز هستی بهتر از هر کسی مانند من می‌دانی که هر کودکی در هر پایه‌ای هست انگار کلاس اولِ پایه‌های بعدی است. یعنی هر کسی ابزار هوشمند ندارد در مدرسه نیست و هر کسی در مدرسه نیست الفبای درس‌های سال بعدش را فرانخواهد گرفت و این حلقه‌ای که جا افتاده است بعدا در هیچ مدرسه‌ی حضوری با آجر و سیمان هم جبران نخواهد شد. چون نمی‌توانیم چندمیلیون بچه را به خاطر اینکه ابزار هوشمند نداشته‌اند مردود اعلام کنیم.

🔸مدرسه‌ساز عزیزم، امروز می‌توانی با هزینه بسیار کمتر از ساخت یک مدرسه آجری و با سرعت بسیار بیشتر در هر خانه یک مدرسه بسازی.
مدرسه‌ساز عزیزم
«تمام دلخوشی دنیای من این است که ندانی و دوستت بدارم.»

دوستدار تو
علی‌اکبر زین‌العابدین
عضو کوچک پویش مدرسه برای همه