photo_2025-10-14_11-56-55

معلمم ناصر تقوایی

✍️علی‌اکبر زین‌العابدین

این روزها آثار معلمم را نگاه می‌کنم. باد جن، آرامش در حضور دیگران، نفرین، صادق‌کرده، کاغذ بی‌خط و… معلمی که تنها یک روز زودتر از خودم به دنیا آمده. او بیستم تیر و من بیست‌ویکم. و این یک روز اندازه یک قرن فاصله میان من با اوست.
سال ۷۸ شاگردش بودم. تقوایی روش تدریسم را در نویسندگی شکل داد. معلم هم‌ماهی‌ام وسواس کلمات را به جانم انداخت. نمی‌گذاشت کلمه‌ای اضافی خرج کنیم. و منی که شاگرد بی‌استعدادش بودم هر جلسه خودم را به میزش یک صندلی نزدیک‌ می‌کردم. هیچ خست نمی‌کرد در گفتن. یک‌بار عصبانی‌اش کردم: «استاد شما چرا کم‌کارید؟» گفت: «پسرجون چه می‌دونی از کار کردن من! هر روز می‌نویسم. می‌دونی چقدر فیلمنامه و داستان نوشته‌ام؟ چون چاپ نمی‌شن چون ساخته نمی‌شن یعنی من بی‌کارم! اگر نمی‌سازم نمی‌گذارند. اگر هم بگذارند تهیه‌کننده‌ها این‌کاره نیستن.» من بعد از کلاس رفتم معذرت‌خواهی. از آن روز به او نزدیک‌تر شدم. انگار با این سوال توجهش به من جلب شد.
زمانی که داستان‌ها را می‌خواندیم تقوایی سیگار می‌کشید و چشمانش را می‌بست و با ابرویش بازی می‌کرد. گاهی فکر می‌کردیم خوابش برده. شروع که می‌کرد به بررسی، تمام نقطه‌های داستان‌ها و فیلمنامه‌هامان را در ذهن داشت. این دقت در گوش‌دادن شگفت‌انگیز بود. وقتی به تناسب، خاطره تعریف می‌کرد مثلا از حیاط خانه جلال و سیمین دهه ۴۰، از پشت صحنه دایی‌جان ناپلئون و از هرجای دیگر صداقت و دقت در جزییات شناور در روایتش بود. او متهورانه نظراتش را درباره دیگران می‌گفت بی حب، بی بغض. اسیر دست هنرجو نبود. خود خودش بود. و می‌گفت به سختی بتوانید نظرم را تغییر دهید چون برای هر چه می‌گویم عمیقا فکر کرده‌ام. حافظه کوتاه‌مدت و بلندمدت معلمم بی‌مانند بود. تسلطش به تاریخ برای منی که دانشجوی سال دوم‌ تاریخ بودم خواستنی. و اشاره‌هایی که به تاریخ معماری می‌کرد شگفت‌انگیز.
یک روز در گرمای تابستان با یک‌کیلو پسته‌تازه وارد کلاس شد و گفت: «ناهار نخوردم. سر راه چیزی مغذی‌تر از این پیدا نکردم. بیایید بخورید.» یک‌بار بیشتر نگفت اما محکم گفت. من پرروتر بودم و اولین نفر پسته‌ای برداشتم تا با معلمم هم‌غذا شوم. به هیچکدام ما نگاه نکرد که چقدر برمی‌داریم. فهمیدم می‌شود در کلاس خورد و کلاس هم کلاس باقی بماند.
هنگام تدریسم، تقوایی با من است، هر چه که درس بدهم. وقتی می‌خوانم و وقتی می‌نویسم با من است. منش او در دیدن، خواندن و نوشتن در من مانده است. الان که دوباره آثارش را می‌بینم، به جز فیلمنامه‌ها، همان وسواس معلمی را در پلان‌هایی که گرفته می‌بینم در زمانه‌ای که این دقت‌ها رایج نبود. او یک کلاسیک‌کار ساختارشکن است.
 آقای تقوایی برای من فقط فیلمساز و نویسنده نیست؛ او معلم من است. به همان معنای شناخته‌شده‌ی معنای معلم. با اینکه باج نمی‌داد مهر معلمی‌اش در قلبم روشن است. من معلمم را عمیقاً دوست دارم و هیچ‌گاه احساس روزی که چندسال پیش در خانه سینما اکران مستند «تمرین آخر» بود تکرار نخواهد شد. لحظه‌ای که در حیاط، نزدیکش رفتم و خودم را معرفی کردم، و مرا با شوق عجیبی در آغوش کشید، کاری که از او ندیده بودم و بغض سنگینی تا الان در گلویم مانده است. گپ زدیم حسابی. از فعالیت‌هایم پرسید. 
چند ماه پیش که شنیدم آلزایمر دارد پایم شل شد که او و فراموشی؟ من مدیون حافظه‌ات هستم آقای تقوایی. تلاش کرده‌ام در این بیست و چندسال ثانیه‌های کلاست را فراموش نکنم. بهتر است هر چه از شما در یاد دارم بنویسم و روایت کنم. بالاخره من هم فقط یک روز بعد از شما آلزایمر خواهم گرفت. من به درک، شما نباید فراموش شوید.

هشتم فروردین ۱۴۰۰ 

Neshast-Koodaki-Natamam

مستند «کودکی ناتمام» در موزه سینما نقد و بررسی شد

جلسه نمایش و نقد و بررسی مستند «کودکی ناتمام» با حضور ناصر صفاریان، حسین شیخ‌الاسلامی، علی‌اکبر زین‌العابدین و سید‌احمد محیط طباطبایی در موزه سینمای ایران برگزار شد.

به گزارش سوره سینما به نقل از روابط عمومی موزه سینمای ایران، نمایش و نقد و بررسی مستند «کودکی ناتمام» با حضور ناصر صفاریان (کارگردان و تهیه‌کننده)، حسین شیخ‌الاسلامی (نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی)، علی‌اکبر زین‌العابدین (پژوهشگر) و سید‌احمد محیط طباطبایی (رئیس ایکوم و پژوهشگر میراث فرهنگی) چهارشنبه۱۶مهرماه در سالن فردوس موزه سینما برگزار شد.

درابتدای این جلسه سیداحمد محیط طباطبایی از موزه سینما به دلیل همراهی و مشارکت در نمایش و برگزاری جلسه نقد و بررسی فیلم در روز ملی کودک و هفته مهرگان تشکر کرد.

در ادامه حسین شیخ الاسلامی در صحبت های کوتاهی گفت:«صحبت هایم را با گرامی داشت و بزرگداشت کودکانه ها و کودکانی که قربانی تخیل های سیاسی شدند شروع می کنم. حقیقت این است که از سالیان قبل، بچه های دهه۶۰ هدف تخیل سیاسی دیگران قرارگرفتند تا کودکانی که در غزه این روزها قربانی تخیل می شوند، خوب است در چنین نشستی و بعد از نمایش چنین فیلمی از این موضوع یاد کنیم و امیدوارتر باشیم نسل هایی که این سال ها به دنیا می آیند قربانی تخیلات مسموم و یا گاه غیر کودکانه هیچ قشری نشوند.»

او ادامه داد:«تشکر ویژه ای از ناصر صفاریان دارم به این دلیل که او در مستندهای مختلف چیزی را تاریخ سازی و مکتوب کرد که شاید کمتر کسی سراغ آن می رفت. به صورت مشخص مدیون مستند او درمورد احمد رضا احمدی هستم و همیشه منتظر فرصتی بودم که برای ساختن آن تصویر ویژه از ستاره ادبیات معاصر ما، از او تشکر کنم. همینطور مستند «کودکی ناتمام» که اهمیت تاریخی آن به تدریح روشن تر خواهد شد.»

شیخ الاسلامی ادامه داد:«سوژه هایی دراین فیلم آمدند و رفتند و ما حالا در سال۱۴۰۴ می بینیم که مسئول بسیاری از اتفاقات دردناک ادبیات ما بودند. چیزی که هیچ وقت دراین فیلم گفته نمی شود، اما نگفتنش خیلی به چشم می آید. ما یک قطع ارتباط با سنت مان داشتیم که این فیلم همین را روایت می کند و شما در چهره آدم هایی که دراین فیلم با آنها مصاحبه شده است می بینید که درتوجیه خودشان چقدرموفق هستند. چقدر خوب می توانند خودشان را برای خودشان و دیگران توجیه کنند. این یک گزاره اخلاقی برای همه کسانی است که برای کودکان و نوجوانان کار می کند که چقدر با نیت خیر می توان فاجعه آفرید. این فیلم تکه ای از تاریخ ما است که از سراتفاق یا حسن هنردوستان سرشت نمای بخشی از تراژدی تاریخ معاصر ایران است.»

علی اکبرزین العابدین نیز در ادامه گفت:«من هم از آقای طباطبایی و موزه سینما به دلیل نمایش این فیلم تشکر می کنم و باید بگویم ما با مهمترین مستند ادبیات کودکان رو به رو هستیم و همچنان ما هیچ مستندی به این قدرت درباره ادبیات کودکان و نوجوانان ندیدیم.»

او ادامه داد:«وای بر اهالی ادبیات کودکان و نوجوانان که یک مستند درجه یک دارد و آن را هیچ کجا نمایش نداده است. شما در این فیلم میان کودکی و بزرگسالی ،تربیت و ایدئولوژی مدام در رفت و آمد هستید. اتفاقا ناصر صفاریان باید این فیلم را می ساخت نه کسی که با ادبیات کودکان نزدیکی دارد. کسی که چشمش ادبیات و شعر را می دید تا آن نگاهی که شعر کودکان را فارغ از شعر بودن می بیند.»

ناصر صفاریان نیز با یادی از زنده یاد مازیار شیخ محبوبی صدابردار این فیلم گفت:«همیشه علاقه مند هستم آن چه قبلا انجام دادم را باز تغییراتی درآن ایجاد کنم. اگر امروز قرار بود فیلم ساخته شود، دوباره فیلم را به همین شکل با همین حرف می ساختم. ولی تفاوتی که الان به نسبت قبل برای من وجود دارد، این است که آن زمان تلخی و روایت های مربوط به جنگ و فشارو بحران ها را به عنوان یک نوستالژی مطرح می کردیم و الان که فیلم را می بینیم و آن چه مطرح می کردیم که آن سالها چه روزگار بدی بود، باز دوباره همان ها را همین چند ماه پیش تجربه کردیم.»

او ادامه داد:«نقش و حضورعلی اکبر زین العابدین در این فیلم پررنگ بود و اگر او نبود، شاید این فیلم اصلا ساخته نمی شد چرا که در این فیلم از روابط دوستانه آقای زین العابدین با کسانی که در این فیلم می بینید استفاده کردم و تاثیر مثبتی روی فیلم داشت. آن چه که در مورد محتوای فیلم می توانم اشاره کنم این است که قصد ما در شروع تحقیق و فیلمبرداری این بود که روایتی تاریخ نگارانه از تاریخ ادبیات کودکان در ایران داشته باشیم که یک پروژه بزرگ بود. با حمایت و کمک آقای زین العابدین و دستیاران پروژه، شدنی بود. اما بخش مالی هم باید مد نظر قرار می گرفت.با یک مرکز نیمه دولتی صحبت شد که در ساخت فیلم مشارکت داشته باشند. بعد از رفت و آمدها بالاخره این طرح تصویب شد و جلو رفتیم و دیدیم پروژه خیلی گسترده تر از این حرف ها است. در اولین مرحله تدوین به این نتیجه رسیدیم که آن عنوان ادبیات کودک را به شعر کودک تغییر بدهیم. یعنی داستان را کنار بگذاریم. شعر کودک را شروع کردیم و همان روایت تاریخ نگارانه را پیش گرفتیم.

سر تدوین بود که به این نتیجه رسیدیم باز حجم عظیمی متریال داریم و اینکه مخاطب ما کیست؟»

صفاریان ادامه داد:«همیشه از اولین فیلم تا الان مخاطبی که برای فیلم ها در نظر داشتیم یک مخاطب عام با علاقه مندی ها و گرایش های روشنفکری بوده است. یعنی مخاطبی باشد که وقتی درمورد شعر کودک فیلم می بینید لزوما دانشجو و محقق ادبیات نباشد. گستره مخاطب بیشتری پیدا کند. به همین خاطر به این نتیجه رسیدیم که ما یک روایت موازی در کنار روایت شعری داشته باشیم. تاکید ما روی تاریخ نگاری نباشد و به نوستالژی دهه۶۰ بپردازیم.»

احمد محیط طباطبایی نیز در پایان گفت:«یکی از مهم ترین شاعران معاصر ایران پروین اعتصامی است. او در سال۱۳۲۰ فوت کرد و با یک بی مهری و تضاد با حاکمیت وقت یعنی پهلوی اول رو به رو شد. وقتی او فوت کرد انجمن نسوان ایران که انجمن بسیار مهمی بود و زیر نظر وزارت معارف بود، از پدرم دعوت کردند که در مورد زنان در ادبیات ایران سخنرانی کنند . پدرم در آن جلسه تاکید می کند که چرا انجمن نسوان از مهم ترین شاعر زن معاصر تقدیر نکرد و برای او مراسم برگزار نکرد؟ می دانید نکته کجا است؟ انجمن نسوان از پدر من شکایت کرد! اتفاقا توجه به میراث گذشته باعث می شود فکر کنیم که از چه تجربیاتی برخوردار شدیم.»