۱- به بچهها در هر سنی که هستند با تاکید بگوییم: «همه زندگیمان را به پای تو ریختهایم پس تو باید بهترین نتیجه و نمره را بگیری.» تا هم منت زیادی سرش گذاشته باشیم هم او را چنان بدهکار کردهباشیم که تا ته سال هر چه بدود، نرسد تا با احساس خجالتزدگی و سرشکستگی روزش را شب کند.
۲- به آنها بگوییم: «شغل من این است و آن است و شغل تو فقط دانشآموزی است و هیچ کار دیگری نداری.» که هم به جز درسخواندن هیچ کار دیگری یاد نگیرد و چلمن بار بیاید تا وقتی بزرگ شد نتواند با دو تا آدم ارتباط ساده برقرار کند و یک خیار هم نتواند پوست بگیرد هم اینکه محصلبودن برایش یک کار طاقتفرسا و غولپیکر شود و حسابی گیر بیفتد.
۳- برای اینکه او را به درس و مشق علاقهمند کنیم گرانترین لوازمالتحریر را بیشتر از توانمان تهیه کنیم تا هم او را پرتوقع و طلبکار بار بیاوریم و هم توی مخش برود که شرط یادگیری و رشد خرجکردن پول بیهوده است و هم دک و دهان خودمان تلفات بدهد هم بچههایی که ندارند دلشان آب شود و حالشان از مدرسه و خانوادهشان بهم بخورد.
۴- از همین اول سال به آنها حالی کنیم که: «ببین تو خیلی باهوشی فقط تلاش نمیکنی. مثل سالهای پیش نباش که با بیدقتی نمره کم میآوردی و حواست فقط پی بازی بود.» که هم حق حواسپرتی و سرخوشی را از او گرفته باشیم (چون بازیگوشی که کار بچهها نیست مال پیرها است) و هم عزت نفسش را پایین بیاوریم هم بیخودی برچسب باهوشبودن به او بزنیم که خدا را هم بنده نباشد.
۵- به او یاد دهیم که هر چه معلم و مدیر و ناظمت گفتند فقط بگوید چشم! آسه برود و آسه بیاید. نه سوال اضافی بپرسد نه جواب اضافی بدهد. نه بحثی نه چالشی نه نقدی، هیچی هیچی. اینجوری هم شهروند توسریخور بار بیآوریم هم احساس در قفسبودن را در او به فریاد برسانیم.
۶- کتاب درسی و کمکدرسی را بکنیم الگوی اصلی مطالعه. بگوییم اول درس بعداً هر کتاب دیگری. چون آدم با کتاب درسی و مخلفاتش مدارک تحصیلی مهم میگیرد و اینجوری حتما حسابی پولدار و پیشرفته میشود. بچه هم که مخ درست و حسابی ندارد تا ببیند مدرکهای دانشگاهی که میلیون میلیون صادر شدهاند چه انسانهای رشدیافتهای تحویل سرزمین پاک آریاییمان دادهاند!
۷- تا از فرزندمان شنیدیم که یکی از معلمان مدرسه حرفی زده یا رفتاری کرده که به مذاق او یا خود ما خوش نیامده، هر چه در دهانمان چرخید بار آن معلم کنیم تا هم مدرسه را در ذهن بچه بیاعتبار کنیم و نتوانیم تا آخر سال او را با جرثقیل هم تکان دهیم هم مهارت حل مساله را بجای پشت سر کسی لیچار گفتن در ذهن او خاموش کنیم.
۸- هی توی کیفش را پر کنیم از میوه و خوراکی و غذا مثل اینکه هر روز دارد عازم اردوی جام جهانی میشود، پول زیاد هم توی جیبش فرو کنیم که هر چه دلش خواست از بوفه بخرد بعد که به خانه رسید توی سرش بکوبیم که چرا میوهات را نخوردی بیعرضه! چرا خوراکیهات مانده؟ چرا آشغالهای بوفه مدرسه را خریدی؟ لیاقت نداری.
۹- هر امتحان و آزمونی هم که ورقهاش را آورد یادمان باشد اول برویم سراغ غلطها و اشتباهاتش. ببینیم کجا را بلد نبوده، کجا نمره کم آورده و بکوبیم توی سرش. مهم هم نیست خودمان سر درمیآوریم یا نه. مهم این است چیزهایی را که بلد بوده به رخش نکشیم خدای ناکرده تا تشویق نشود. چون مثل خود ما که همه چیز عالم را از لحظه به دنیاآمدن در بیمارستان بلد بودهایم او هم باید کاملا بلد باشد بدون یک نقطه اشتباه!
.
.
علیاکبر زینالعابدین
نظر بگذارید