Choice Board Title (2)

دانش‌آموزان ما با خواندن و نوشتن قهرند؟

چند پیشنهاد جذاب برای آشتی بچه‌ها با خواندن و نوشتن

🔹تحصیل نیم‌بند دوران کرونا و تعطیلات پی‌درپی مدرسه‌ها از مهرماه تاکنون، یادگیری را از روند عادی خارج کرده که نیازی به اثباتش نیست. کوتاهی و کم‌اندیشی برنامه‌ریزانش هم دردی از سواد اکنون فرزندان ما دوا نمی‌کند.
در میان بیشتر کمیودهای تحصیلی، مهم‌ترینش، ضعف در توانایی خواندن و نوشتن فارسی است. این نقطه‌ی حساس، نه فقط نوسوادان و نوآموزان را در بر می‌گیرد که دانش‌آموزان متوسطه را هم شامل است چرا که انگار همگی سه‌سال از یادگیری فارسی‌خوانی و فارسی‌نویسی، جامانده‌اند. و تردید نکن که باعث ضعف در یادگیری دروس دیگر و انتقال دانسته‌هایش آورده‌است. چون قبل از هر چیز، اعتماد‌به‌نفس مواجهه با کتاب درسی را ندارند چه برسد به خواندن موثر.

🔸این زمان، نقش معلمان انشا، نگارش، مهارت‌های خوانداری و نوشتاری، تعیین‌کننده‌تر است.
پیشنهادهایم را برای این دیرآموختگی می‌نویسم؛ فقط اینکه کدام پیشنهادم برای کدام رده‌ی سنی مناسب‌تر است به تشخیص و شناخت از مخاطبتان وابسته است. (این پیشنهادها را والدین و هر مربی و معلمی می‌تواند اجرا کند.)
.
یادمان نرود: «فارسی وطن ماست.»

۱-پیش از هر نوع تدریس رسمی، جرأت خواندن هر نوع خواندنی غیر از کتاب درسی را در دانش‌آموزان بالا ببرید. از آنها بخواهید هر نوع بروشور، کاتالوگ مربوط به هر نوع تولید دارویی، صنعتی، آرایشی و… را بیاورند و بلندبلند بخوانند.
از انواع متن‌های خبری ورزشی، سینمایی، موسیقی، مد و لباس، دیجیتال، کسب‌وکار و… موجود در خبرگزاری‌های گوناگون نشانشان دهید تا بخوانند.
برخلاف تصور، بچه‌ها فقط با کتابخوانی، مهارت خوانداری‌شان بالا نمی‌رود. برای این کارها باید کمی دیوانگی کنید.

۲-بازی قصه‌سازی و قصه‌گویی راه بیندازید. از اسباب‌بازی‌های کارتی و مهره‌ای گوناگون قصه‌سازی که در بازار موجود است، بهره بگیرید. از قوانین بازی بگویید یا از آنها بخواهید که اسباب‌بازی را با خود بیاورند و در بازی، قصه‌سازی کنند با هیجان و رقابت شیرین با چاشنی نمایش و بعد بخواهید گروهی یا انفرادی، قصه‌هایی که بخاطر بازی ساخته‌اند بنویسند و از روی آنها بخوانند. اینجوری چندین هدف را زده‌اید و بجای معلم نقش یک بازی‌گردان جذاب را بازی کرده‌اید.

۳-چه آنلاین و چه حضوری، کتاب‌های کمیک‌استریپ ببرید یا بهتر است بخواهید بیاورند. کمیک هم نبود مهم نیست، کتاب‌های داستانی که دیالوگ‌های زیاد دارند. بعد به شکلی که خودت استادش هستی یک تورنمنت «دوبلوری» یا صداپیشگی راه بیندازید؛ که مثلا بچه‌ها به جای نقش‌های قصه، صداسازی کنند و مثل انیمیشن دوبله کنند. در تخیلت نمی‌آید بچه‌های فراری از خواندن، سر نوبت‌گرفتن دعوا راه بیندازند! خودت هم دوبلور بشو حتی اگر بی‌استعداد باشی، عوضش شاگردانت ریسه می‌روند!

۴-موسیقی بی‌کلام پخش کن. از هر جا. ایرانی، محلی، کلاسیک، اسپانیایی، ترکی، عربی، امریکای لاتین، پیانو، افریقایی، فرقی ندارد. بعد بگو بشنوید و هر چه کلمه به کله‌تان می‌رسد بنویسید. هرچه که آمد یعنی ممکن است بی‌ربط به هم باشند. جرأتشان بده که کلمه ببارند. بعد کلمه‌ها را بخوانند. یک‌دفعه می‌بینی مغزشان باز شده. روی کلمه‌های خاص‌تر و جنون‌آمیزتر مکث کن. تحسین کن، تعجب کن. بعد بخواه از آنها جمله بسازند، عبارت بسازند، بندنویسی کنند، داستانک و شعر دربیاورند و اینجوری از اعجاز موسیقی و کلمات متراکم، آنها را به نوشتن بی‌قاعده بکشان. خودت هم همین کار را بکن. شاگردانت عشق می‌کنند.

۵-همه را خبرنگار کن. بجای دیکته‌گفتن‌های حال‌بهم‌زن، تبدیلشان کن به خبرنویسان همزمان. مثل مترجمان هم‌زمان. چجوری؟ اینجوری که یک پادکست یا یک برنامه رادیویی یا اصلا یک شوی تلویزیونی، یک مصاحبه هر چیزی که صدایش را پخش کنی و تصویرش را نشان ندهی. بعد مثلا یک دقییقه‌اش را پخش کن و بگو باید بتوانید سریع بنویسید. باید بتوانید اصل حرف‌هایی که شنیدید را منتقل کنید روی صفحه. بعد دوباره تمدیدش کن. بگو یکبار دیگر پخش می‌کنم، این‌بار غلط‌هایت را بگیر. سومین‌بار بگو حالا سه‌دقیقه مثلا وقت می‌دهم بدون شنیدن، متن‌هایتان را اصلاح کنید. آخ که اگر گروهی انجامش دهند و از هر گروه یک متن واحد بگیری و بگویی بیایند ارائه دهند، ترکانده‌ای!

۶-بگو کتاب‌های جذابی که خوانده‌اند بیاورند. اگر مثل بچگی من شوت بودند و چیزی نداشتند، تو مثل الان من باش و خودت یک کتاب باحال ترسناک، طنز، فانتزی یا ماجراجویانه بردار ببر سر کلاست. قرعه بنداز یک عدد بیاید. عددی که درآمد شماره صفحه کتاب را تعیین می‌کند. بده دست یک داوطلب از روی آن صفحه‌ی تصادفی، بلند بخواند. بهش بگو: «غلط هم خوندی به درک! فقط باحال بخون.» بعد بقیه‌ش را بده یک داوطلب دیگر و چندنفر ادامه دهند.

حالا معلوم نیست وسط داستان بودید کجا بودید؟! بخواه قبل و بعد داستان را حدس بزنند. بندازشان به بحث. منحرفشان کن. تهش هر گروه یا فردی به چیزی می‌رسند. بعد از تعریف کردن‌های شفاهی، بخواه که همان‌ها را بنویسند.

۷-بگو کتاب درسی‌‌هایشان را باز کنند. اصلا هر درسی. بعد بگو بگردید ببینید از کدام کلمه‌ها حالتان بهم می‌خورد؟ روی تخته بنویس. بعد بگو بگردید از کدام کلمه‌ها خیلی خوشتان می‌آید؟ بعد روی تخته بنویس. بعد بگو به کدام کلمه احساسی ندارید؟ باز روی تخته بنویس. سه تا ستون داری. بعد ببین چه کسانی سر این کلمه‌ها اختلاف نظر دارند و چرا؟! بحث می‌شود چه بحثی! بعد یک کم روان‌شناسی‌شان کن. ریشه‌یابی کن ببین این نفرت‌ها و علاقه‌ها از کدام خاطراتشان می‌آید. اینجوری ناخودآگاه سد سخت کتاب‌های درسی و ترس مواجهه را از آنها گرفته‌ای. آخرش خودت هم نظراتت را بگو که تافته‌ی جدابافته نباشی.

۸-یکبار بگو بروید کتاب‌های داستان بچگی‌تان را بیاورید. آنها که خواندنشان برایشان آب خوردن است. با گوشی‌ات رکورد سرعت بگیر. بگو هر کسی تند تند بخواند و رکوردها را ثبت کنیم. ولی رقابتی‌ش نکن. هر کسی رکورد خودش را باید بتواند بشکند. رکورد هر کسی برای خودش باشد. اینجوری اعتمادبه‌نفس‌های از دست رفته‌شان برمی‌گردد. بعد هم بخاطر بچه‌گانه‌بودن کتاب‌ها بساط خنده راه می‌افتد. بعد مثلا بگو آخر داستان را عوض کنید. بگو گیج‌کننده‌ترین پایان را بگویید و یعد بنویسید.

۹-برای دبیرستانی‌ها کارهای خاص‌تر هم می‌توانی بکنی. مثلا بگو بگردید کتاب خیلی سخت بیاورید سر کلاس بخوانیم و هیچ‌چیز از آنها نفهمیم! تاریخ بیهقی بیاورید. هر چه سخت‌تر بهتر!
یا به آنها بگویید بیاییم نامه‌های عاشقانه از زبان حیوانات و اشیای مختلف بهم بنویسیم؛ مثلا عاشقانه‌ی تمساح‌ها، کوالاها، دوچرخه‌ها، کمربندها … چه بدانم هر چه بی‌ربط‌تر بهتر.
بگو ترانه‌های رپ و پاپ را که بلدند، بنویسند و بعد تلاش کنند که تغییرشان دهند. یا با آنها شوخی کنند. یا شبیهشان را بنویسند. بعد بیایند اجرا کنند.
جرأت داشتی خودت هم بکن!

علی‌اکبر زین‌العابدین

نظر بگذارید

قسمت های ضروری با * مشخص شده