Choice Board Title

مسمومیت دانش‌آموزان مقاوم و ناامنی روانی خانواده‌ها

الف- مقدمات

چند روز به پایان سال تحصیلی پیش از ایام نوروز نمانده است و جامعه ایرانی نمی‌داند هر راهکاری که برای حفظ امنیت جسمی و روانی فرزندانش به ویژه دختران بکار می‌گیرد پس از ایام نوروز چگونه ادامه خواهد یافت؟ تا این لحظه که این یادداشت را می‌نویسم نه هنوز از عاملان این حمله‌ی عجیب سمی-شیمیایی به مدرسه‌ها اطلاع مستند و موثقی در دسترس است و نه از نوع و عوارض این گازهای سمی.
آنچه در این جستار می‌نویسم نشأت‌گرفته از یک نظرسنجی اینستاگرامی است با جامعه آماری حدود 400 دایرکت که والدین، معلمان و مدیران مدارس برایم فرستاده‌اند درباره‌ی انواع نگرانی‌ها، مشاهدات، پیشنهادها و راهکارهایشان از حدود 15 استان کشور. همچنین حاصل گفت‌وگوهای حضوری و تلفنی‌ام با ده‌ها والد، دانش‌آموز، معلم و مدیر مدرسه.
اکنون آنچه به آن اهمیت خواهم داد بیش از هر چیز درباره‌ نگرانی‌ها و اضطراب‌ها است و تفاوت انواع نگاه‌های جامعه بزرگسالان با خود دانش‌آموزان.

ب- از مشاهداتم و شگفتی‌هایش

1- شگفت‌ترین بخش ماجرا این است که بسیاری از دانش‌آموزان نگرانی‌های کمتری نسبت به والدینشان در خصوص این حملات سریالی از خود بروز می‌دهند! نه اینکه دختران دبیرستانی متوجه عواقب احتمالی جسمانی این مسمومیت‌ها نباشند، بلکه گویی زاویه نگاهشان و شیوه زیستشان با نسل‌های پیش، تفاوت‌ چشمگیر پیدا کرده؛ مثلا می‌گویند ترک مدرسه به معنای آن است که مسبببان به هدف خود می‌رسند و ما حاضریم برویم و صدمه ببینیم اما عقب نکشیم. دختر نوجوانی به والدینش گفته بود: «اگر حتی قرار است بمیرم ترجیح می‌دهم چهارنفری کنار دوستانم بمیرم.» بسیاری از آنان هم می‌گویند هر نوع گازی که باشد ماسک چندلایه می‌زنیم یا بطری آب داریم و با خیس کردن مقنعه و دستمال از خودمان محافظت می‌کنیم، ما سوسول نیستیم! از سویی دیگر بسیاری از دختران هم دچار حملات اضطرابی و اختلال در خواب شده‌اند که معمولا به شدت وخامت تفسیر والدین از موضوع بی‌ارتباط نیست.

2- در این بین خانواده‌های بسیاری از دانش‌آموزانِ پسر از رفتن فرزندانشان به مدرسه خودداری کرده‌اند نه بخاطر نگرانی از حمله شیمیایی (که این موارد هم کم نیستند) اما بیشتر بخاطر همسویی و همبستگی با خانواده‌هایی که دخترانشان را به مدرسه نمی‌فرستند. از این تصمیم دو نتیجه می‌توان گرفت: اول، والدین پسران، بی‌عدالتی می‌دانند که دختران از درس عقب بمانند ولی پسران ادامه دهند و دوم که ابراز همدلی کنند با خانواده‌های دختران. حتی مادری در پیامش نوشته بود: «به این تصمیم رسیده‌ایم که دخترانمان در کنار پسران درس بخونن. فکر نمی‌کنم جایی در قانون منع کرده باشه.»

3- در روزهای اول بسیاری از مدیران مدرسه‌ها با تهدید و ارعاب سعی در کشاندن دانش‌آموزان به مدرسه‌ها می‌کردند. رفته‌رفته برخی‌شان از این موضع کوتاه آمده‌اند. معلمی که نگران امنیت جسمی خودش بود نوشته‌: «خودم بنا بر وظیفه در مدرسه حاضر می‌شم اما دو روزه اجازه رفتن به بچه‌های خودم را نداده‌ام.»
اما رویکرد تمامی والدین اینگونه نیست؛ بسا والدینی که ممانعت از حضور فرزندانشان را خطای تربیتی می‌دانند. مادری نوشته بود: «من با دختر 10‌ساله‌ام صحبت کردم و گفتم نترس و قوی باش. مدرسه و درس نباید تعطیل بشه و تو باید بری مدرسه. بهش گفتم در امریکا هم بارها شده یک نفر رفته تو مدرسه تیراندازی کرده ولی امریکایی‌ها مدارس رو تعطیل نکردند. نکات ایمنی رو به دخترم یاد دادم که خونسرد باشه و جیغ نزنه.» مادر یک دانش‌آموز پسر دبستانی پیام داده بود: «ما ورودی مدرسه رو با حفاظ و طلق کلفت کامل پوشاندیم برای بچه‌ها، مانور نشتی گاز برگزار کردیم در قالب بازی مثل مانور زلزله که به صورت شیفتی چندتا از والدین جلوی مدرسه می‌ایستند. پرسنل مدرسه آموزش دیدند و والدین پزشک، نوبتی در مدرسه حضور دارند.»
این نوع نگاهِ بسیاری خانواده‌ها قابل تامل است. نگاهی که ترس را تبدیل به یک سری تعامل اجتماعی قوی می‌کند. پدری نوشته بود: «به دخترم گفتم: فکر کن در شرایط جنگی هستیم. ما در جنگ هم درس خوندیم.»
در برابر همین تلقی، پدری از رزمندگان داوطلب نوجوان جنگ ایران و عراق نوشته بود: «در سال‌های جنگ، هم شیمیایی شدم هم شیمیایی‌ها را دیدم. دیگر دوست ندارم دخترم هم این درد ناپیدا اما خطرناک را تجربه کند. با همسرم تصمیم گرفتیم تا بعد از عید دخترم مدرسه نرود، خودش مخالف است و نمی‌خواهد از درس‌هایش عقب بماند اما من طاقت دیدن بیماری او را ندارم.»

4- چندی پیش یادداشتی با این عنوان منتشر کردم: «دانش‌آموزان از خانه‌ماندن خسته شده‌اند.» در خیل پیام‌ها با توجه به این خطر اخیر باز بر این نظرم مهر تایید قوی‌تر زده شد که دانش‌آموزان برخلاف پیش از کرونا که اغلب از محیط مدرسه فراری بودند امروز تشنگی‌شان برای حضور در کنار همسالانشان به قدری زیاد است که آسیب‌زاترین احتمالات نیز گویی برایشان رنگ باخته. حتی بسیاری از خانواده‌هایی که به اعتراف خودشان اشتباه استراتژیک کرده‌اند و از بیان اخبار هول‌آور برابر کودکان اوایل دبستان نیز نتوانسته‌اند خودداری کنند اما بسیاری از بچه‌هایشان تحت تاثیر قرار نگرفته‌اند و می‌خواهند که به مدرسه بروند! هرچند که باز هم تکرار می‌کنم چنین خطایی باعث بدخوابی بسیاری از دبستانی‌ها شده است و دچار اضطراب جدی شده‌اند.

5- گستردگی سطح اضطراب بعضی والدین هشداردهنده است. از مادران نوزادان دختر شروع شده تا والدین دانشجوهای داخل خوابگاه‌ها در شهرهای غریب. و چون تا این زمان که یادداشت را می‌نویسم انتشار گاز سمی در دبستان‌های پسرانه هم گزارش‌ شده، نگرانی والدین پسران هم علاوه شده و خانواده‌های دبیرستان‌های پسرانه را هم که تاکنون گزارش رسمی و غیررسمی از آن ندیده‌ام نیز دربرمی‌گیرد.
اما بخش اسف‌بارتر ماجرا دغدغه والدین کودکان و نوجوانانی است که مبتلا به آسم یا انواع آلرژی‌های تنفسی‌اند و درد و داغ این گروه بیش از همه قلبم را به درد آورد.

ج- چه باید کرد؟

6- من نمی‌دانم سرنوشت سریالی مسمومیت‌ها در چه زمانی فیصله پیدا کند اما تا آن زمان یا خدای ناکرده با احتمال هر نوع رخداد مشابه دیگر چه باید کرد؟ چنانچه خانواده‌ها عزمشان به اجازه حضور بچه‌هایشان باشد و کلاس‌ها هم آنلاین نشده باشند یک راه برای تأمین امنیت روانی این است که با تصویب انجمن اولیا از حضور والدین متخصص یا ماهر به صورت نوبتی بهره گرفته شود؛ مانند والدین روان‌شناس، مددکار، مشاور، پرستار، پزشک یا از والدینی که در استخدام نیروهای نظامی و امنیتی هستند. این روش را بجای قدم زدن پریشان مادران و پدران دل‌نگران در اطراف مدرسه‌ها پیشنهاد می‌کنم.

7- در شرایط بحرانی و فاجعه‌ای اینچنین که دچار سرگشتگی و بی‌تدبیری تصمیم‌گیران رسمی هستیم و بخشنامه رسمی مبنی بر تعطیلی مدارس کشور صادر نشده، والدین اجازه توهین به مدیران و معاونان مدرسه‌ها را ندارند که چرا تعطیل نمی‌کنند! آنان تابع قانون‌اند و چنانچه حتی یک کودک بی‌پناه در مدرسه حاضر باشد، موظف به اداره مدرسه هستند. از طرف دیگر هیچ‌یک از پرسنل مدرسه نیز حق هیچ نوع تهدید و ارعاب دانش‌آموزان را بخاطر غیبت ندارند؛ اعم از کسر نمره و تهدید به اخراج. چرا که والدین حضانت بچه‌هایشان را بر عهده دارند و هیچ مدیر مدرسه‌ای امکان ضمانت صددرصدی تامین جان دانش‌آموزان را ندارد.

8- یکی از خطرناک‌ترین توصیه‌های امنیتی در این ایام این بوده که هنگام استشمام هر نوع بوی مشکوک، به سرعت محیط کلاس خود را ترک کنید! توجه داشته باشیم که بسیاری از جراحات و تلفات هنگام خطراتی مانند زلزله، فرار و هجوم سریع افراد برای خروج از یک اتاق و محیط بسته است. هر نوع توصیه‌ای به کودکان باید زیر چتر آرامش و تسلط به خویشتن باشد و راهش صرفاً تمرین است.

9- اگر بچه‌ها شکایت می‌کنند که چرا در مدرسه ما که دولتی است این اتفاق‌ها می‌افتد؟ بجای سرزنش خودمان که چرا بچه‌ام را در مملکتی به دنیا آورده‌ام که وضع اقتصادی‌ام این باشد و توهم سلامت و رشد را صرفاً در مدرسه غیردولتی در فکر بچه‌ها دامن بزنیم بهتر است بگوییم چون نمی‌دانیم در فکر شوم طراحان این مسمومیت‌ها چه می‌گذرد؟ مثل اولش که فقط در مدارس دخترانه این حملات صورت می‌گرفت و بعد دیدیم که به دبستان‌های پسرانه هم متاسفانه راه پیدا کرد.

10- اما در پایان در پاسخ به پرسش‌های مکرر والدین که از من می‌پرسند: «کار درست کدام است؟ بچه‌ام را مدرسه بفرستم یا نه؟» باید بگویم نه بنده و نه هیچ‌کس دیگر حق و صلاحیت ندارد که به خانواده‌ای چنین تجویزی کند. این یک تصمیم کاملاً شخصی و فقط در قلمرو اختیارات والدین است؛ که بنا به ظرفیت روانی همه اعضای خانواده، نوع تحلیلشان از ماجرا، شرایط جسمانی فرزندان و نوع مدیریت مدرسه فرزندشان
اتخاذ می‌شود.

درباره‌ی اینکه آیا خانواده‌ها اجازه دارند مانع از رفتن فرزندشان به مدرسه باشند یا نه؟ باید بگویم هرچند در قانون ایران برای والدینی که مانع تحصیل فرزندانشان تا تحصیلات سیکل بشوند، مجازات در نظر گرفته شده اما طبق قانون مدنی حضانت اطفال بر عهده والدین است و معنای حضانت هم روشن است: واژه حضانت از ریشه حضن بوده و این واژه در لغت به معنای در بغل گرفتن کودک، پروریدن و پرورش دادن کودک است و در اصطلاح عبارت است از نگاه‌داری کودک و حمایت جسمی و عاطفی از او. و طبق ماده 1168 قانون مدنی: «نگاه‌داری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است.» بنابراین این قانون که به زعم حقوقدانان ارجح بر قانون منع تحصیل است و حتی معنای شرعی «ولایت» را که برای پدر و جد پدری در نظر گرفته اولی بر تمام قوانین عرفی و رسمی جامعه تلقی می‌گردد. و چنانچه والد احساس خطر جسمی و روانی برای فرزندنش کند طبعا از حق و تکلیف خودش بهره می‌برد. تامین امنیت جسمانی و روانی کودکان صراحتا در مواد گوناگون پیمان‌نامه جهانی حقوق کودک سازمان ملل متحد نیز تصریح شده است.
اما نظر شخصی من ضمن یادآوری برخی از پیام‌هایی که در بخش مشاهدات آوردم این است که استراتژی حذف و فرار در مواقع بحرانی، آخرین راه ما باشد تا کودک یا نوجوان بداند مهارت حل مسأله اولویت است نه پاک‌کردن آن و با نوجوانان حتماً در هنگامه بروز این حوادث هم‌اندیشی شود. رسالت ما پرورش انسان خردمند است تا هیجان‌مدار.
و شاید مهم‌ترین بخش سخنم این باشد که واقعاً میزان نگرانی ما با واقعیت وجودی فرزندانمان متناسب نیست. همه می‌دانیم در هر اقلیم جغرافیایی که کودک پرورش می‌یابد، ابعاد رشدی او متناسب با مختصات آن منطقه شکل می‌گیرد؛ مثلاً کودک منطقه کوهستانی در قیاس با کودکی که در منطقه کویری بالنده می‌شود دارای توانایی‌های متفاوتند که محیط بر آنها تحمیل می‌کند و دیگری واجد آن مهارت‌ها نیست. بارها حیرت کرده‌ام تاب و توان کودک منطقه گرمسیری را در برابر گرمای بالای 45درجه و دیده‌ام که طفل پنج‌ساله منطقه کوهستانی پای برهنه سینه‌کش کوه را با چه سرعت حیرت‌انگیزی بالا می‌رود که شاید یک بزرگسال با انواع تجهیزات، چنین توانایی در خود ‌نبیند! غرض آنکه فرزندان ما نیز با پیچیدگی‌ها و وضعیت واقعاً خاص حال حاضر کشوری که در آن بزرگ می‌شوند به هر نحو خود را تنظیم می‌کنند و کرده‌اند و نوعی جنگجو بار آمده‌اند. حتما که هر کدام از ما موظف و محق در تأمین امنیت آنان هستیم و شکی در آن نیست اما عملکرد فعلی نوجوانان در رویدادهای چندسال اخیر حاکی از آن است که لاجرم بخشی از نگرانی‌هایمان را باید کنار بگذاریم. رویکرد نوجوان امروز ایران این است که اگر احساس کند در برابر انواع حملات و مخاطرات خارج از اختیارش، زورش نمی‌رسد و در برابر هر نوع بیماری فراگیر، ناامنی خیابانی، آلودگی هوا، یخ‌بندان، انتشار گاز سمی و… تنها راهش فقط این باشد که باید در خانه بماند حاضر است خدای ناکرده خود بیمار یا آسیب‌دیده‌اش را بپذیرد اما خودِ ترسوی از همه‌جا مانده‌اش را نه.

علی‌اکبر زین‌العابدین
هجدهم اسفندماه 1401 خورشیدی

برچسب ها: بدون برچسب

نظر بگذارید

قسمت های ضروری با * مشخص شده