photo_2025-01-25_15-02-32

برای داوود مظلومی که معلم کلاس اول بود

داوود مظلومی خودش را فقط یک آموزگار اول دبستان می‌دانست. یک کلاس‌اولی. هیچ‌گاه او را از نزدیک ندیدم.
معلمان کلاس اول معجزه‌گرند. انسانی را ظرف چندماه از بی‌سوادی محض به سواد می‌رسانند. و داوود بی اغراق از گروهی بود که جایگاه این مقامش را خوب می‌شناخت.

با داوود در کارگاه‌هایی که برای معلمان برگزار می‌کنم، آشنا شدم. معلمانی که مثل خودم آرام و قرار ندارند. می‌خواهند بچه‌ها بهتر بنویسند. وقتی اولین کامنت‌هایش را در کارگاه آنلاین می‌نوشت دانستم با یک معلم آگاه طرفم. سوال‌های خاص می‌پرسید و توجهم به او جلب شد. در یکی از جلسات کارگاه به او وقت دادم که تجربه‌اش را از نوع آموزشی که از ادبیات ژاپنی می‌شناسد برای ما باز گوید و از او آموختم.

از هنرجویانی بود که مابین جلسات کارگاه‌، با من در تبادل علمی و روش‌شناختی تدریس بود. جاهایی که هنرجویان درباره کلاس اول می‌پرسیدند از داوود کمک می‌گرفتم.

باری از کلاس غایب بود و بعد از چند روز پیامم داد که درگیر بیماری بدخیمی است و خود جلسات هم با سختی شرکت می‌کند.

برای یک مجموعه کتاب که قرار بود در انتشارات کار کنم از او دعوت به همکاری کردم و با شوق پذیرفت و در دو سه جلسه آنلاینی که داشتیم تصویری گفت‌وگو کردیم و دلم باز می‌شد. به سختی می‌نشست و درد می‌کشید اما همراه بود. کتاب هم تاکنون معطل مانده است!

او به آزادی در یادگیری بچه‌ها اعتقاد خاص داشت و در علم و عمل به آن پایبند بود. جزء آموزگارانی بود که هر سال طرح‌های درسش را نو می‌کرد. کلاس‌هایش با ادبیات و هنر درآمیخته بود و یادگیری زبان فارسی کلاس‌اولی‌ها برایش یک امر والا بود.

از اینکه او را ندیدم افسوس می‌خورم اما بیش از آن افسوسم از آن است که شاگردانش را ندیده‌ام تا تاثیرات شگرف او را بر وجود آنها لمس کنم.

خبر سفرش از خاک را دیر شنیدم؛ شب چهلمین روز. سردردی به جانم افتاد که تا سه روز، هیچ از بارش کم نمی‌شد. شاید داوود بهتر بداند که وقتی معلم باشی و یکی از مخاطبانت از میان برود، قابل قیاس با رنجی نیست.

در دوره‌های جدید که نام و کلمات او را نخواهم دید نمی‌دانم با خودم و همکلاسی‌هایش چگونه روبه‌رو شوم…

با اولیای الهی محشور باشد.

در ویدیو می‌توان از نگاهش به آموزش کودکان شاخه گلی بویید.

علی‌اکبر زین‌العابدین

نظر بگذارید

قسمت های ضروری با * مشخص شده