۱-هر چه وسیله ارتباطی و امکان تفریحی و سرگرمیکوتاهمدت دارد همه را یکجا و به زور و دعوا جمع کنیم؛ گوشی، لپتاپ، آیپد، تبلت، پیاس و … هیچوقت هم بیخودی به نوجوان میدان اضافی ندهیم و زبانم لال با او صحبت کنیم و مثلا بگوییم: «ببین عزیزم، زمان امتحانهای نهایی و پایانی مثل خیلی از فرصتهای خاص توی زندگی، بهتره آدم از تفریحاتش کمی عقب بکشه و این برای همه ما در هر دوره خاصی از زندگیمون پیش میآد. بیا و یه تغییر برنامه موقت بده و یا مثلا خودت سر این ساعتها گوشیات را بگذار پیش من که وسوسه نشی.» این جور حرفها او را پررو میکند.فقط بگیریم و ضبط کنیم و خلاص!
۲-یکی از بهترین روشهای سمی، باجخور کردن بچههاست که اگر معدلت از فلان نمره بالاتر شود برایت این را میخرم و آن را. همان چیزهایی که همیشه او را از داشتنتش منع میکردیم ولی آرزوی او بوده؛ حالا باج میدهیم تا درس بخواند. اینکه بعداً هزار توجیه هم داریم که آن وعدهها را عملی کنیم یا نه به خودمان مربوط است.تا اینجوری هم دو شخصیت تربیتی از خودمان نشان داده باشیم هم بچه ما بداند هیچ کاری ذاتاً ارزشمندنیست تا چیزی از آن به من بِماسد! تا یک لیوان آب هم خواست دست کسی بدهد ارثش را از عالم و آدم طلب کند.
۳-تا میتوانید مضطربش کنید، او را بترسانید از نمره بد؛چون تجربه نشان داده تا چوب بالای سر کسی نگذاری هیچ چیزی ازش در نمیآید. اینجوری هم تهدید کن: «اگر نتونی موفق بشی، از همه امکانات تابستان محرومی؛ بازی و تفریح و ورزش و مسافرت و …» و به این شکل بچهما دور از جانش آماده انواع بیماریهای روانتنی میشود؛ از اسهال و استفراغ و انواع گرفتگیهای عروقی بگیر تا جویدن ناخن و موکنی. اینجوری حالیاش میشود نمرات امتحانات چقدر از سلامت جسم و روان او با اهمیتتر است تا وقتی دیپلم و لیسانسش را گرفت خدای ناکرده جای سالم در جان و بدن نازنینش باقی نماند. حالا اینکه ما 365 روز سال فرصت گفتوگو و تمرین و چالش درباره مسئولیتهای او داریم و بهره نمیگیریم، بماند.
۴-بهترین زمان مقایسه کردن بچهها با همدیگر همین روزهایآزمونهاست. چون خب پسرخالهاش ماشاله شاگرد اول است و دختر عمویش کتاب از دستش نمیافتد. یا همین همکلاسی خودش که هر چه رتبه است درو کرده. مگر بچه ما چه کمتر از او دارد که مثل دوغ و ماست درس میخواند! پژوهشگران بیخود میگویند مقایسه نکنید وبچههایتان را سرکوب و تحقیر نکنید. اگر مقایسهشان نکنیم پس چجوری تحریک شوند به پیشرفت؟! اینکه هر انسانی استعداد خاص خودش را دارد چرت و پرت است.همه انسانها همه استعدادها را دارند. پس تا میتوانی با دیگران مقایسهاش کن تا دیگر نخواهد ریختِ هیچکدامشان را ببیند.
۵-یک ترفند خوب دیگر این است که بگوییم: «اصلا نمره برای من اهمیتی نداره. مهم تلاش توست. من ببینم روزی ده دوازده ساعت درس میخونی، بقیهاش مهم نیست.»اینجوری ما یک سیاستمدار خفن هم میشویم؛ یک کیسینجر زمان! یعنی به جای اضطراب نمره، اضطراب «تلاش» را جایگزین میکنیم. اینجوری عذاب وجدان اضطراب نمره دادن را هم در خودمان میکُشیم. حالا اینکه اصلا فرزند ما توان این همه درس خواندن را دارد یا نه به کنار. اصلا خود ما چه الان چه آن موقع که همسن او بودیم دو ساعتش را هم دوام میآوردیم یا نه به درک.
۶-از سمیترین افعال ما میتواند این باشد که در طول یکسال گذشته هر چه لیچار خواستهایم بار مدرسه و درسها و کتابهایش کردهایم که: «اینجا درس خوندن فایده نداره با این کتابهاشون. آخه اینا چیه یاد بچههایما میدن! خزعبلات. اولین فرصت که بتونم میفرستمش یه کشور دیگه درس درست و حسابی بخونه.» اما حالا که زمان امتحانات رسیده یکجوری رفتار میکنیم انگار دارند مهمترین کتابهای تاریخ بشر را مطالعه میکنند! بالاخره دم خروس یا قسم حضرت عباس! البته ما همیشه دلیل قانعکننده داریم: «اون بحث رو با این بحث قاطی نکن بچه!»
۷-آخ آخ! یک مدل هم داریم معرکه! باب میل. که کلا میگویند نه درس نه امتحان نه مدرسه. «بی خیال! ما که خوندیم کجا رو گرفتیم که این بگیره!» پس بهترین حالتش این است که شبهای امتحان مهمانی بدهیم، مهمانی برویم. اخبار و موزیک با صدای بلند ببینیم و بشنویم. تِربزنیم به شرایط درس خواندن بچه. حالا این نوجوان درمانده میآید و کمک میخواهد: «میشود سروصدا کم شود؟ میشه با هم دعوا نکنین!» یا: «یک معلم خصوصی میشه برام بگیرید؟ یاد نگرفتم. گیر کردم.» جواب بدهیم:«اگه میخواستی تا حالا یادش میگرفتی. گذاشتی دقیقه 90؟! درس خوندن باید خودجوش باشه. کلی از این دانشمندای دنیا رو ببین بچه روستایی بودن بدون هیچ امکاناتی. خودت میدونی و خودت.»
۸-قربان آن عده از معلمان و مدیران و معاونان عزیزی هم بروم که نسخههای سمی صادر میکنند برای والدین سرگردان و بیپناه.
همانها که جلسه میگذارند که:«اولیای گرامی، در این ایام گوشیهایشان را ازشان بگیرید، وسایل بازی را جمع کنید، یک خط کتاب غیردرسی نخوانند، هر کلاس ساز و ورزش که میروند فعلا تعطیل.»چون شما میدانید دیگر، ورزش خیلی برای تمرکز ذهنی و تعادل جسمی ضرر دارد و باعث میشود نمرهها پایین بیایند. موسیقی و کتاب هم همه بهتر میدانند هر چه بدن و ذهن بچه را از اینها دور کنی، قشنگ میتواند تمام ثانیهها را درس بخواند و فقط یک مقدار فرصت بماند واسه خوردن و دستشویی رفتن.
۹-و اما در پایان یکی از بهترین روشهای سمی کردن فضا را بگویم و بروم. از هر جلسه امتحانی که بچهمان برگشت خانه، سین جیم کنیم. دانه به دانه سوالها را: «این سوال را چه نوشتی؟… چند نمره کم میآوری؟… واااای باز هم بی دقتی!… چقدر گفتم این فصل را بیشتر بخون. خاک عالم تو … میدونی نمره درس به این آسونی رو از دست دادهای معدلت چه قدر داغون میشه! حالیت هست؟!» و بعدش هم قهر و بی محلی و زهرمار کردن یک لقمه غذای بچه. البته این هیچ فرقی ندارد با آن رفتاری که هر جا هستیم جلوی جمع یا توی خانه بگوییم: «حرف نداره بچهم. همیشه همه نمرههاش عالیه. این ترم هم خواهید دید.» تا میتوانیم بادش کنیم. تا این دانشآموز معصوم،کوچکترین خطای امتحانی بشود جهنمش. بشود بچهبدهی داستان و شبهای تنهای تاریک فقط بالش،اشکهایش را ببوسد.
علیاکبر زینالعابدین
نظر بگذارید