شاید مشکل ما این باشد که مسئولیتپذیری نوجوانان را جوری که دلمان میخواهد معنا میکنیم: درس و موفقیت در امتحانات و آزمونهای مدرسه و دانشگاه.
فراموش کردهایم که مسئولیتپذیری از ارکان اصلی تربیت نوجوانان است که تا 25 سالگی ادامه دارد. مسئولیتپذیری انسان در قبال خدماتی که از جهان دریافت میکند. نوجوان دارای حقوقی است اعم از نیازهای اولیه و ثانویه مانند خوراک، پوشاک، مسکن، امنیت جانی و عاطفی، انواع آموزش، محیط زیست، آزادی و اختیار، تفریح و سرگرمی و … که تامین آن از وظایف خانوادهها، حکومتها و دستاندرکاران تعلیم و تربیت است.
و در مقابل این حقوق، مسئولیتهایی متوجه اوست؛ احترام گذاشتن به اطرافیان، دیگردوستی، انسانمداری، پاسخگویی نسبت به حقوقی که در اختیار دارد در حد و اندازهی سن و توان و انواع استعدادهایش. از جمع کردن ساده رختخوابش و مسئولیت امور اتاق و وسایل شخصیاش تا انواع کمکهایی که میتواند در خانه و خانواده و مدرسه و اجتماع به دیگران برساند و در همین حین نیز یاد بگیرد.
مسئولیت دانشآموز و دانشجو در زمان تحصیل نیز یکی از این موارد است. یعنی اگر ما به حق با بسیاری از اصول مدرسهای و دانشگاهی موجود، مخالفتها و انتقادها داریم اما به هر روی فرزندان ما در همین چارچوب زندگی میکنند. بنابراین حق ما والدین و معلمان است که در قبال آنچه بستر آموزشیاش را فراهم آوردهایم از فرزندانمان مسئولیتپذیری بخواهیم. این نوع مسئولیت البته نسبی است؛ بنا به ظرفیتهای روانی، مغزی، جسمانی، مالی، هوشی و علاقههای او. اما نوجوانی که در مسیر مسئولیتپذیری عمومی در روند زندگیاش قرار نگرفته طبعا نمیتواند تنها در یک امر، خودش را مسئول بداند و اگر هم چنین باشد، شخصیتی تکساحتی و تکبعدی از او ساخته میشود.
در نتیجه مسئولیتپذیری بهتر است به مسئولیتخواهی برسد؛ یعنی خودش بخواهد. درونیسازی شود. به عنوان روندی انسانمدارانه و «خودآیین». چنین فرزندی با طی فراز و فرودهای زیاد که گاه میتوان از آن به سختگیریهای انعطافمدار بزرگسالان یاد کرد میتواند به صلح با خود و جهان نزدیک شود. چون توقعات و طلبهای اضافهخواهانهاش که منجر به انواع تنشها و جنگها میشود، به تعادل خواهد رسید.
دوست من، زمان امتحانات تنها
فرصتی نیست که فرزند ما مسئولیتپذیر بار بیاید.
علیاکبر زینالعابدین
نظر بگذارید