IMG_7781

بچه‌ها از دستپخت مادران و پدران یک شکم سیر محبت می‌خورند

خوشا بچه‌هایی که دستپخت مادران یا پدرانشان را می‌خورند و می‌نوشند. خوشا بچه‌هایی که با «آماده‌ها» راهی مهدکودک و مدرسه نمی‌شوند. خوشا بچه‌هایی که «پول» مترادف غذا و خوراکی‌هایشان در بیرون از خانه‌ نیست. خوشا بچه‌هایی که مادرشان غذاها را با هر چه که هست و نیست قشنگ می‌کند و دستشان می‌دهد.
خوشا بچه‌هایی که صبحشان گرداگرد سفره با مادر یا پدر یا هر دو صبحانه می‌شود.
خوشا بچه‌هایی که از خوراکی‌شان جز مزه‌ی خوش و رنگ‌ها و چیدمان دلنواز، عشق هم می‌چشند.
خوشا مادران و پدرانی که تامین غذا را وظیفه نمی‌دانند. آنها که باور دارند دست‌پختشان هم ادامه‌ی هم‌قلبی و هم‌زیستی عاطفی آنها با فرزندانشان است.
می‌دانند عشق این شگفت‌انگیزترین پدیده‌ی هستی، از خوراکی‌ها به رگ و خون بچه‌ها راه می‌جویند.

و خوشا هر نانوا و‌ آشپز و قنادی در هر پخت‌خانه‌ی عمومی، در هر کارگاه و کارخانه و رستوران و کترینگ و مهد و مدرسه‌ای که وقتی اولین قطعات خوراکی را خرد می‌کند، روح مادرانگی بشریت را در خود شکوفا می‌کند چون حدس می‌زند هر کدام از این غذاها می‌تواند در تن فرزند کسی برود که به هر دلیل امکان فراهم کردن غذای فرزندش را با دستان خویش نداشته. خوشا آن پزندگان که پختن فقط شغلشان نیست و جریان عشق را در خوبشتن خویش زنده و تابنده نگاه داشته‌اند تا فرزندان این آب و خاک در گستردگی سفره‌ی قلبشان «یک شکم سیر محبت بخورند.»*

*برگرفته از سروده زنده‌یاد سیدحسن حسینی

علی‌اکبر زین‌العابدین

نظر بگذارید

قسمت های ضروری با * مشخص شده