Post-ravie-ravan-fear

کارگاه نویسندگی خلاقانه راویِ‌ روان (بزرگسال)

کارگاه‌های راوی روان، مشق و تمرین نویسندگی است برای هر کسی در هر سطحی از نوشتن. در این کارگاه‌ها بُرش‌هایی از زندگی خود را در قالب جستار روایی بازگو می‌کنیم. تمرین نویسندگی نه برای نویسنده‌شدن، بلکه برای تجربه‌‌ای متفاوت در زندگی. برای کسی که همیشه خواسته بنویسد، اما نمی‌دانسته چگونه.
«جُستار روایی» به متن‌هایی می‌گوییم که نویسنده یا راوی، متنی آزادانه را براساس زندگی واقعی خود شکل می‌دهد، طوری‌که خواننده احساس می‌کند یک داستان خوانده است. در جستارها نویسنده همزمان با روایتش از زندگی، دیدگاه‌ها و دریافت‌های درونی خود را نیز مستقیم ابراز می‌کند.

موضوع این دوره: ترس

اروین یالوم، مرگ، آزادی، تنهایی و پوچی را چهار ترس اصلی انسان می‌داند. 

ما می‌ترسیم. از هر چه فکرش را هم نمی‌کنیم می‌ترسیم. ترس‌های ما از کجا می‌آیند؟ چرا دست از سر ما برنمی‌دارند؟ چه ترس‌های پنهان که داریم و هیچ‌گاه از آنها نه گفته‌ایم و نه نوشته‌ایم.
ترس‌ها ما را به پیش برده‌اند یا سد راه ما بوده‌اند؟ آیا عامل ترس‌های ما از کودکی تاکنون فقط دیگران بوده‌اند یا که خودمان هم مسبب ترس‌هاییم؟
خودمان چقدر در ترس‌های دیگران بوده‌ایم یا نقش داشته‌ایم؟
از کدام ترس‌هایمان سر سالم بیرون آورده‌ایم و کدام‌هایشان هنوز دارند ما را چنگ می‌زنند؟

نوشتن از ترس‌ها هم غم‌انگیز است و هم مایه طنز و خنده. می‌شود تا بی‌نهایت روایت‌هایی از ترس نوشت.

نویسندگی همراه با روان‌شناسی خود

در دوره‌ی «ترس» همچنان که نویسندگی را تجربه می‌کنیم، نوعی «نوشتن‌درمانی» هم اتفاق می‌افتد؛ نوعی از گروه‌درمانی.
70% از زمان کارگاه به نویسندگی می‌پردازیم و 30% به روان‌شناسی خود مبتنی بر نوشته‌های هنرجویان و گفته‌هایشان.

اطلاعات کارگاه :

تخفیف‌ها :

مراحل ثبت‌نام :

شرایط انصراف :

فرم ثبت نام کارگاه راوی روان/ترس

YYYY slash MM slash DD
لطفاً تلفن ثابت را همراه با کد شهر وارد کن.
انواع فایل های مجاز : jpg, gif, png, pdf, حداکثر اندازه فایل: 128 MB.
از کجا با کارگاه آشنا شده‌اید؟(ضروری)

این فیلد برای اعتبار سنجی است و باید بدون تغییر باقی بماند .

ae9c492e-76b6-422a-bec8-3a4ad5011d00

کارگاه‌های تابستانی آموزش نویسندگی ویژه‌‎ی نوجوانان (آنلاین)

برای کلاس چهارمی‌ها تا یازدهمی‌ها
در سه سطح: ۱- مقدماتی ۲- پیشرفته ۳- حرفه‌ای
به سبک علی‌اکبر زین‌العابدین
(نویسنده، روان‌شناس و موسس شبکه آموزش نوشتن خلاقانه به کودکان و نوجوانان)

آموزش نویسندگی با نگاهی به روان‌شناسی خود کمک می‌کند که نوجوان در حین یادگیری تکنیک‌های نوشتن، با هیجانات خود نیز آشنایی بیشتری پیدا کرده و گامی به سوی شناخت، پذیرش و ابراز آگاهانه آنها بردارد.
به ویژه در روزگاری که نوجوانان ما در معرض التهابات هیجانی گوناگون قرار گرفته‌اند.

  • مدرس: علی‌اکبر زین‌العابدین
  • گروه سنی: کلاس چهارمی‌ها تا یازدهمی‌ها
  • شهریه: ۲,۵۰۰,۰۰۰ تومان
  • شروع دوره‌ها: تیرماه ۱۴۰۳
  • روز‌ برگزاری: یکشنبه‌ها
  • شیوه‌ی برگزاری: آنلاین
  • مدت زمان هر جلسه: ۹۰ دقیقه‌
  • تعداد جلسات: ۶ جلسه
  • شرایط پرداخت اقساط (۴۰ درصد کل هزینه پیش‌پرداخت + یک قسط)

تخفیف‌ها:

  • ۲۵ درصد باشگاه هنرجویان: ویژه‌ هنرجویانی که در کارگاه‌های علی‌اکبر زین‌العابدین شرکت کرده‌اند.
  • ۱۰ درصد تخفیف ثبت‌نام زودهنگام: ‌ویژه‌ی افرادی که تا یکشنبه ۲۰ خردادماه ثبت‌نام می‌کنند.

شرایط انصراف:

  • از ۷ روز تا ۳ روز مانده به شروع کارگاه ۱۰درصد از کل شهریه کسر می‌شود.
  • از ۳ روز مانده تا شروع کارگاه ۳۰ درصد از کل شهریه کسر می‌شود.
  • پس از شروع کارگاه مبلغی بازگردانده نمی‌شود.

مراحل ثبت‌نام:

  • فرم زیر را تکمیل و روی «ارسال» کلیک کن.
  • وجه مذکور را به شماره کارت ۶۴۶۵-۹۳۳۵-۲۹۱۰-۵۰۲۲ به نام علی‌اکبر زین‌العابدین (بانک پاسارگاد) واریز کن.
  • تصویر رسید واریز را به شماره ۲۵۰۸۶۷۴-۰۹۹۱ واتس‌اپ و یا تلگرام کن.
  • حالا منتظر باش تا همکاران ما حداکثر تا ۲۴ ساعت پس از ارسال تصویر فیش واریزی با تو تماس بگیرند.
  • چنانچه در فرایند خرید به مشکلی برخورد کردی با شماره ۲۵۰۸۶۷۴-۰۹۹۱ در تماس باش.

فرم ثبت نام کارگاه آموزش نویسندگی ویژه‌ی نوجوانان

تابستان ۱۴۰۳
YYYY slash MM slash DD
لطفاً تلفن ثابت را همراه با کد شهر وارد کن.
لطفا قبل از انتخاب توضیح هر دوره را مطالعه بفرمایید.
انواع فایل های مجاز : jpg, gif, png, pdf, حداکثر اندازه فایل: 128 MB.
از کجا با کارگاه آشنا شده‌اید؟

این فیلد برای اعتبار سنجی است و باید بدون تغییر باقی بماند .

Capture-1

نوجوانی؛ نگاه نو

کتاب نوجوانی؛ نگاه نو

جستارهایی در باب نوجوانی

نوجوانی در بسیاری از فرهنگ‌ها مفهومی متأخر و جدید است. در هر کجا که کودک پس از بلوغ در معرض پذیرش نقش‌های اجتماعی قرار گیرد و یک‌شبه تبدیل به بزرگسالی شود که انتظارات فراوانی از او می‌رود، وقفه‌ای به نام «نوجوانی» میان کودکی و بزرگسالی تعریف نشده است. اما یافته‌های عصب‌شناسان از نقش تعیین‌کنندۀ نوجوانی در روند تکامل مغز حکایت دارند. پدیدۀ نوظهور «نوجوانی کش‌آمده» نیز باعث شده است امروزه نوجوانی بازه‌ای حدود 10 تا 23سالگی را شامل شود و در کانون توجه بسیاری از محققان قرار گیرد.

در تقابل با رویکردهایی که نوجوانی را دورۀ بحران یا گذار می‌پندارند، و در این نکته مشترک‌اند که باید هرچه سریع‌تر و با کمترین آسیب از این دوره گذر کرد، رویکردهای دیگری هم هستند که با اعتماد به انسان و مراحل رشد او، نوجوانی را «سن فرصت‌ها» قلمداد می‌کنند و بر ظرفیت‌های منحصربه‌فردی تأکید دارند که اوج شکوفایی‌شان در سال‌های نوجوانی است. کتاب ادواری «نوجهان» دفتر نخست خود را به جستارهای بیش از ده کارشناس از حوزه‌های مختلف اختصاص داده است تا نگاه آنان را به پدیدۀ چندوجهی و پیچیدۀ نوجوانی منعکس کند.

مراحل خرید:

1- وجه مذکور را به شماره کارت 6465-9335-2910-5022 به نام علی‌اکبر زین‌العابدین (بانک پاسارگاد) واریز کن.

2- تصویر رسید واریز را به شماره 2508674-0991 واتس‌اپ یا تلگرام کن.

3- فرم زیر را تکمیل و روی «ارسال» کلیک کن.

4- حالا منتظر باش تا همکاران ما حداکثر تا 24 ساعت پس از ارسال تصویر فیش واریزی دسترسی شما را میسر کنند.

*چنانچه در فرایند خرید به مشکلی برخورد کردی به شماره ۲۵۰۸۶۷۴-۰۹۹۱ در واتس‌اپ پیام بده.

فرم سفارش کتاب:

نام و نام خانوادگی سفارش‌دهنده(ضروری)
YYYY slash MM slash DD
نام و نام خانوادگی تحویل‌گیرنده(ضروری)

پوستر

کارگاه نویسندگی خلاقانه راویِ‌ روان (بزرگسال)

درباره‌ی کارگاه‌های راوی روان

کارگاه‌های راوی روان، مشق و تمرین نویسندگی است برای هر کسی در هر سطحی از نوشتن. در این کارگاه‌ها بُرش‌هایی از زندگی خود را در قالب جستار روایی بازگو می‌کنیم. تمرین نویسندگی نه برای نویسنده‌شدن، بلکه برای تجربه‌‌ای متفاوت در زندگی. برای کسی که همیشه خواسته بنویسد، اما نمی‌دانسته چگونه.
«جُستار روایی» به متن‌هایی می‌گوییم که نویسنده یا راوی، متنی آزادانه را براساس زندگی واقعی خود شکل می‌دهد، طوری‌که خواننده احساس می‌کند یک داستان خوانده است. در جستارها نویسنده همزمان با روایتش از زندگی، دیدگاه‌ها و دریافت‌های درونی خود را نیز مستقیم ابراز می‌کند.

موضوع این دوره: بدن

بدن یا تن، مساله‌ای هم کاملا شخصی و هم کاملاً اجتماعی است. بدن ما بخشی جدی از هویت ما است. از کودکی تاکنون و تا لحظه‌ای که دنیا را ترک می‌کنیم. نوشتن از تاریخ بدنمان و آنچه بر او گذشته، نوعی بازگشت به خویشتن خویش است.
در این دوره‌ی کارگاه راوی روان از بدنمان می‌نویسیم؛ از نسبت خودمان با بدنمان و هم از نسبت دیگران با آن. چقدر با بدنمان راه آمده‌ایم و چقدر او با ما. از رویارویی دیگران با بدن ما. از بیماری‌ و سلامت، آزادی و حق انتخاب‌، زیبایی و زشتی، توانمندی و ناتوانی، بدن و جنس مخالف، حسرت‌های بدن، تن‌آسایی، ژنتیک و اقلیم و از فرهنگ و بدن و …
نوشتن از بدن هم دشوار است هم لذت‌بخش و در نتیجه در مسیر خودشناسی.

نویسندگی همراه با روان‌شناسی خود

در دوره‌ی «بدن» همچنان که نویسندگی را تجربه می‌کنیم، نوعی «نوشتن‌درمانی» هم اتفاق می‌افتد؛ نوعی از گروه‌درمانی.
70% از زمان کارگاه به نویسندگی می‌پردازیم و 30% به روان‌شناسی خود مبتنی بر نوشته‌های هنرجویان و گفته‌هایشان.

  • کارگاه نویسندگی خلاقانه راویِ روان + روان‌شناسی خود
  • مدرس: علی‌اکبر زین‌العابدین
  • گروه سنی: ۱۸+ سال
  • شرایط پرداخت اقساط (۴۰ درصد کل هزینه پیش‌پرداخت + دو قسط)
  • فقط حضوری: روزهای دوشنبه ساعت ۱۷:۰۰ تا ۲۰:۰۰ (بهار ۱۴۰۳)
  • محل برگزاری: محله‌ی قیطریه
  • زمان هر جلسه: ۱۸۰ دقیقه
  • تعداد جلسات: ۷
  • شهریه: ۶,۸۰۰,۰۰۰ تومان

تخفیف‌ها

  • ۲۵ درصد ویژه‌ هنرجویان تمامی کارگاه‌های علی‌اکبر زین‌العابدین و اعضای محترم خانواده‌شان
  • ۲۵ درصد ویژه‌ مراجعان اتاق مشاوره
  • ۱۵ درصد ویژه دانشجویان و فرهنگیان
  • ۲۰ درصد ویژه ثبت‌نام گروهی
  • ۱۰ درصد ویژه افرادی که شهریه را به طور یکجا تسویه می‌نمایند

مراحل ثبت‌نام

  • فرم زیر را تکمیل و روی «ارسال» کلیک کن.
  • وجه مذکور را به شماره کارت ۶۴۶۵-۹۳۳۵-۲۹۱۰-۵۰۲۲ به نام علی‌اکبر زین‌العابدین (بانک پاسارگاد) واریز کن.
  • تصویر رسید واریز را به شماره ۲۵۰۸۶۷۴-۰۹۹۱ واتس‌اپ و یا تلگرام کن.
  • حالا منتظر باش تا همکاران ما حداکثر تا ۲۴ ساعت پس از ارسال تصویر فیش واریزی با تو تماس بگیرند.
  • چنانچه در فرایند خرید به مشکلی برخورد کردی با شماره ۲۵۰۸۶۷۴-۰۹۹۱ در تماس باش.

شرایط انصراف:

  • از ۷روز تا ۳روز مانده به شروع کارگاه ۱۰درصد از کل شهریه کسر می‌شود.
  • از ۳روز مانده تا شروع کارگاه ۳۰درصد از کل شهریه کسر می‌شود.
  • پس از شروع کارگاه مبلغی بازگردانده نمی‌شود.

فرم ثبت نام کارگاه راوی روان/بدن

YYYY slash MM slash DD
لطفاً تلفن ثابت را همراه با کد شهر وارد کن.
انواع فایل های مجاز : jpg, gif, png, pdf, حداکثر اندازه فایل: 128 MB.
از کجا با کارگاه آشنا شده‌اید؟(ضروری)

این فیلد برای اعتبار سنجی است و باید بدون تغییر باقی بماند .

7272325-Ba-Mokh-Tooye-Tarikh-2-Cover-1

کتاب با مخ توی تاریخ ۲

«با مخ توی تاریخ» مجموعه‌ کتابی است برای دبستانی‌ها که بچه‌ها با مخ بپرند توی تاریخ علم!
کمیک‌استریپ ببینند، بخوانند و بخندند و کمی هم به معلوماتشان مثلاً اضافه کنند!
تاریخچه‌ی پدیده‌ها و اشیا را از زمان آدم‌های اولیه مرور کنند تا امروز و آینده را در پایان هر فصل، خودشان حدس بزنند و به سبک کتاب، بنویسند و تصویرگری کنند که برایش جا گذاشته‌ایم.
این مجموعه، به‌روزشده و گسترده‌شده‌ی همان «بعدترترش» است که در دهه‌ی نود میان بچه‌ها مشهور و محبوب شده بود. اکنون جلد دوم آن به دنیا آمده است.

درباره‌ی این کتاب:

مراحل خرید:

1- وجه مذکور را به شماره کارت 6465-9335-2910-5022 به نام علی‌اکبر زین‌العابدین (بانک پاسارگاد) واریز کن.

2- تصویر رسید واریز را به شماره 2508674-0991 واتس‌اپ یا تلگرام کن.

3- فرم زیر را تکمیل و روی «ارسال» کلیک کن.

4- حالا منتظر باش تا همکاران ما حداکثر تا 24 ساعت پس از ارسال تصویر فیش واریزی دسترسی شما را میسر کنند.

*چنانچه در فرایند خرید به مشکلی برخورد کردی به شماره ۲۵۰۸۶۷۴-۰۹۹۱ در واتس‌اپ پیام بده.

فرم سفارش کتاب

نام و نام خانوادگی سفارش‌دهنده(ضروری)
YYYY slash MM slash DD
نام و نام خانوادگی تحویل‌گیرنده(ضروری)

bahman2x-32-2

کارگاه آنلاین مربی راوی (برگزار شد)

۱۰ ساعت
۵ جلسه‌ی دو ساعته

راهبر: علی‌اکبر زین‌العابدین
زمان: چهارشنبه‌ها، ۲۹ فروردین الی ۲۶ اردیبهشت
‌ساعت: ۱۷ الی ۱۹
بهای ثبت‌نام زودهنگام (تا ۱۰ اسفند): ۲.۵۰۰ هزار تومان
بهای ثبت‌نام: ۲.۸۰۰ هزار تومان

اهداف:
توانمندسازی مربیان برای:
– نوشتن جستارهای روایی هنرمندانه یعنی جذاب و خواندنی از مشاهداتشان
– نوشتن جستارهای روایی که غیرمستقیم، به کمک اهداف آموزشی – تربیتی مربیان، والدین، مدیران و متخصصین (به عنوان مخاطب) بیاید
– انجام یک پروژه نهایی (یک جستار روایی خیلی کوتاه) قابل قبول در پایان دوره.

لینک ثبت‌نام:

4-_

کارگاه‌های زمستانی آموزش نویسندگی + روانش‌شناسی خود ویژه‌‎ی دانش‌آموزان (آنلاین)

 برای ۱۰ تا ۱۵ ساله‌ها
در سه سطح: ۱- مقدماتی ۲- میانی ۳- پیشرفته
به سبک علی‌اکبر زین‌العابدین
(نویسنده، روان‌شناس و موسس شبکه آموزش نوشتن خلاقانه به کودکان و نوجوانان)

آموزش نویسندگی با نگاهی به روان‌شناسی خود کمک می‌کند که نوجوان در حین یادگیری تکنیک‌های نوشتن، با هیجانات خود نیز آشنایی بیشتری پیدا کرده و گامی به سوی شناخت، پذیرش و ابراز آگاهانه آنها بردارد.
به ویژه در روزگاری که نوجوانان ما در معرض التهابات هیجانی گوناگون قرار گرفته‌اند.

 روز‌های چهارشنبه
 زمان: ۹۰دقیقه‌
 تعداد جلسات: ۶جلسه
 شروع دوره‌ها: چهارشنبه ۱۸ بهمن‌ماه ۱۴۰۲

ادیت-شده-مقدماتی-و-میانی-ص1

کارگاه_همایش شیوه‌های آموزش نگارش و نوشتن خلاقانه به کودکان و نوجوانان (برگزار شد)

بیست‌و‌یکمین دوره‌ی مقدماتی – میانی شیوه‌های آموزش نوشتن به کودکان و نوجوانان

یادگیری مهارت نوشتن، برای فرزندان ما ضرورت است.
آن‌ها با نوشتن ژرف‌تر می‌اندیشند، موثرتر با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند و به احساس‌های خود مسلط‌تر می‌شوند.

بیست‌و‌یکمین دوره‌ی کارگاه‌های آنلاین «شیوه‌های آموزش نگارش و نوشتن خلاقانه به کودکان و نوجوانان» ویژه‌ی معلمان و مربیانی است که می‌خواهند به شکل نظام‌مند و با روش‌های نوین آموزش ببینند. این کارگاه‌ها از تیرماه ۹۸ به همت کانون توسعه فرهنگی کودکان با همکاری ایکوم ایران برگزار شده‌است.
علی‌اکبر زین‌العابدین، موسس شبکه نوشتن خلاقانه، مدرس این دوره‌ها است.

تاکنون صدها هنرجو در این کارگاه‌ها (حضوری و آنلاین) شرکت کرده‌اند. این دوره‌ها تنها کارگاه‌های تربیت مدرس غیررسمی کشور است که برای تقویت دانش و مهارت مدرسین و تسهیلگران دروس انشا، نگارش، زبان و ادبیات فارسی و همچنین نویسندگی خلاقانه برگزار می‌شود.

مراحل ثبت‌نام:

  • فرم زیر را تکمیل و روی «ارسال» کلیک کن.
  • وجه مذکور را به شماره کارت ۶۴۶۵-۹۳۳۵-۲۹۱۰-۵۰۲۲ به نام علی‌اکبر زین‌العابدین (بانک پاسارگاد) واریز کن.
  • تصویر رسید واریز را به شماره ۲۵۰۸۶۷۴-۰۹۹۱ واتس‌اپ و یا تلگرام کن.
  • حالا منتظر باش تا همکاران ما حداکثر تا ۲۴ ساعت پس از ارسال تصویر فیش واریزی با تو تماس بگیرند.
  • چنانچه در فرایند خرید به مشکلی برخورد کردی با شماره ۲۵۰۸۶۷۴-۰۹۹۱ در تماس باش.

تخفیف‌ها

شرایط انصراف:

ثبت نام کارگاه معلمان دی‌ماه ۱۴۰۲

لطفاً تلفن ثابت را همراه با کد شهر وارد کن.
وضعیت تاهل(ضروری)
از کجا با کارگاه آشنا شده‌اید؟(ضروری)

یلدا مظفریان – جواب خیس

جواب خیس
نویسنده: یلدا مظفریان
روایت‌های هنرجویان راوی روان
دوره‌ی سوگ

درست در بیست و نهمین روز شهریور آن سال، حدود ساعت دوازده ظهر یک روز کاملاً معمولی، زنگ تلفن به صدا درآمد و من گوشی را برداشتم. رفیق گرمابه و گلستانش، مهدی بود که بعد از یک احوالپرسی سریع و فرمالیته خواست با بابا صحبت کند. لحن حرف زدن بابا بعد از چند لحظه گفت‌وگو با مهدی دگرگون شد. آنچه از حنجره‌اش بیرون می‌زد انگار صدا نبود، آشوب و دل‌شوره بود! از آن لحظه به بعد با آن زنگ تلفن، برای مامان، بابا و من، رنگ دنیا تغییر کرد!

همین که بابا و مامان به قصد عزیمت به سمت دردانه‌شان، پرشتاب به جمع کردن ساک و پوشیدن لباس مشغول شدند، دوباره صدای زنگ تلفن در خانه پیچید و باز هم دستان من به سمت تلفن هجوم بردند و دوباره همان صدا: «یلدا جون، لطفاً همراه بابا شما بیاین… مامان نیان». میخ‌کوب بودم و دهانم خشک شده بود. چشمان تیزبین مامان آن‌چنان حالتم را برانداز کرد که فهمید درخواستی غیرعادی از من شده. آنجا بود که عمیقاً درک کردم غریزه مادرانه چقدر دقیق‌تر از حواس پنج‌گانه عمل می‌کند. لازم نبود آنچه شنیدم را بشنود؛ مامان خوب می‌دانست که باید برود و تا وقت رفتن تنها یک جمله را مدام تکرار می‌کرد: «چرا خودش زنگ نزده؟»

از پنجره آشپزخانه رفتنشان را نگاه می‌کردم. بدرقه‌ای سرد، پراضطراب و بی‌روح. مامان را می‌دیدم که ناله‌کنان دو دستش را روی پاهایش می‌کوبد و سرش را تکان می‌دهد. گویی که او زودتر فهمیده بود! در لحظه آن بدرقه سرد، رنگ همه چیز در نظرم خاکستری بود.

رفتند و من ماندم و تنهایی. صدای سکوت بلندتر از هر نوایی در خانه پیچیده بود و نبودنش بیش از هر کسی در خانه حس می‌شد. به دنبال ردپایی از او می‌گشتم. به کفش‌هایش خیره شدم که جفت شده کنار هم جلوی در ورودی قرار گرفته بود. به اتاقش رفتم، پشت میزش نشستم، دفتر و دستکش را باز کردم و ورق زدم. نگاهی به دستخطش انداختم. هنوز هم به نظرم بد خط بود! کمد لباس‌هایش را باز کردم، دستی به آن‌ها کشیدم. سپس روی تختش دراز کشیدم. به سقف اتاق چشم دوختم، به چراغی که بی‌رمق آویزان بود. چشمانم را بستم و لحظه رفتنش را به یاد آوردم که با چه شتاب و عجله‌ای کوله‌بارش را به دست گرفته بود و پله‌ها را دو تا یکی پایین می‌رفت. درست در آخرین پیچ راه‌پله بدون آنکه نگاهم کند، بلند گفت: «یلدا فعلا خداحافظ!» تلاش کردم صدایش را دقیق به خاطر بیاورم. اما هرچه کردم نشد، با خودم کلنجار رفتم که چطور ممکن است؟ بیست و شش سال است که خواهر و برادریم! کلافه شدم و از اتاقش بیرون آمدم. از شدت دلشوره حالت تهوع گرفته بودم. از لحظه آن زنگ تلفن کوفتی، لب به چیزی نزده بودم. فقط در تنهایی از این اتاق به آن اتاق و از آشپزخانه تا حمام را گز می‌کردم. زمان انگار خیال سپری شدن نداشت! دنیای خاکستری اطرافم تهی بود از هر چیزی. نه اتفاقی، نه تماسی، نه رفت و آمدی، نه حوصله‌ای برای انجام کاری. من بودم و هیچ که با هم تجربه پوچی را می‌ساختیم. معلوم نبود که اصلا چرا در خانه ماندم و چرا همراهشان نرفتم! درگیر پرسش‌هایی مستمر و بی‌پاسخ بودم که یک‌به‌یک از ذهنم می‌گذشتند. دقیقاً چه اتفاقی افتاده؟ چرا برای او؟ چرا این، چرا آن و…

 نزدیک به غروب بود. می‌بایست رسیده باشند و تماس بگیرند اما خبری نبود. با دلهره به بابا زنگ زدم اما هرچه تماس گرفتم مشترک موردنظر در دسترس نبود. جرات زنگ زدن به مامان را هم نداشتم. گویی آن حس و غریزه مادرانه مرا ترسانده بود. بالاخره برای لحظه‌ای بر ترسم غالب شدم و این بار به مامان زنگ زدم ولی بابا جواب داد! از جا پریدم. با لحنی توامان از پرخاش و درماندگی، بابا را سین‌جیم کردم:«کجایین؟ می‌دونی از وقتی رفتین چند بار تماس گرفتم؟ پس چرا خود مامان جواب نداد؟ چه خبر؟ احسان چطوره؟» بابا اندکی سکوت کرد و بعد با صدایی زمزمه‌وار گفت: «احسان بعد از تصادف توی بیمارستان بستریه، مامان اونجاست و نمی‌تونه جواب بده، تلفنش دست منه». انگار که بر اسپند روی آتش آبی ریخته باشند کمی آرام شدم و تاکید کردم که دوباره تماس می‌گیرم و می‌خواهم با مامان صحبت کنم. تماس کوتاهمان تمام شد. بعد از یکی دو ساعت دوباره به مامان زنگ زدم اما باز هم بابا برداشت و دوباره همان سوال و دوباره همان جواب. اما این بار اصلا باور نکردم.

باز من ماندم و تنهایی. شب شده بود. نشستم کنار همان پنجره آشپزخانه. به آسمان سیاه چشم دوختم و به ستاره‌ها که یک‌به‌یک خودنمایی ‌می‌کردند؛ گرچه این خودنمایی در نظرم تلاشی بیهوده بود و هیچ یک زیبا نبودند! دیگر طولانی‌ترین شب سال زندگی من یلدا نبود، دقیقاً همان شب لعنتی بیست و نهم شهریور ماه بود، همان شب پرستاره و زشت که تا صبح پلک نزدم.

نزدیک به ساعت هفت صبح آماده شدم تا عازم مقصدی بشوم که دقیقاً نمی‌دانستم کجاست. بیمارستان است یا….؟! همین که در خانه را به قصد خروج باز کردم و می‌خواستم از آن پیله خاکستری رنگ تنهایی بیرون آیم، چیزی شبیه به تجربه یک شهود در من رخ داد، انگار نوایی بلند شد و گفت: «پیش از رفتن، به بابا زنگ بزن» و من چنان کردم. این بار بابا جوابی خیس به من داد، سرشار از اشک: «توی پزشکی قانونی هستم… احسان تمام کرده». یک‌باره رنگ دنیا و همه جا سیاه و تاریک شد. فرو کشیده شدم در قعر لحظه‌ای وصف‌ناشدنی از تجربه یک حس تلخ، و دوباره سرشار از پرسش، لبریز از چرا، و غرق در اشک. صدای زاری‌ام بالا و بالاتر رفت و سکوت خانه را در هم شکست. در واقع من هرگز از آن پیله تنهایی بیرون نیامدم، من در آن گرفتار و اکنون عزادار شده بودم!

در میان توده متراکمی از اشک، ناخودآگاه نگاهم به کفش‌هایش که کنار در، مرتب جفت شده بود، افتاد. دوباره به سمت اتاقش رفتم. در کمد لباس‌هایش را باز کردم و تک‌تکشان را بوییدم. در میان لباس‌هایی که دیگر هرگز برتنش نخواهند نشست، به دنبال برادر کوچکترم می‌گشتم. بلوز سیاهی از میان انبوه لباس‌هایش یافتم و به تن کردم. با لباس خودش به عزایش نشستم! دوباره دفترش را باز کردم و دست نوازش به یادداشت‌هایش کشیدم و بر دستخطی اشک ریختم که از آن لحظه تاکنون برایم زیباترین است.

از لحظه همان زنگ تلفن در یک روز معمولی، درست از واپسین روزهای تابستان آن سال به بعد، دنیا برای مامان، بابا و من بی‌رنگ شد!

IMG_7335-11111

آقای اقبال‌زاده، آیا مهرجویی هنوز مُرده است؟

آقای اقبال‌زاده، آیا مهرجویی هنوز مُرده است؟

اکنون پناهگاه من جایی نیست؛ «کسی» است؛ شهرام‌ اقبال‌زاده.

شهرام‌خان، تا ساعت سه‌ونیمِ نیمه‌شب دیشب، از مهرجوییِ مقتول می‌نوشتم در تنهایی و در خودم، خودم را بالا می‌آوردم تا یکباره پس کشیدم. چراغ را خاموش کردم. پتو روی سرم کشیدم که سیاه باشد. صدای تق و توقِ سخت آمد. با قفلی، کلیدی چیزی ور می‌رفت کسی. قیجِ فلز خشک بود. در را از پشت، قفلِ قفل کرده‌بودم. نه که چیزی داشته‌باشم برای بردن و نه حتی برای خوردن! بخاطر خودم که دوباره دو شبِ سیاهِ پشتِ سر هم مرا نکُشند. مهرجویی را با اسلحه‌ی سلاخی کشته‌بودند؛ آنها من را مُرده‌بودند. چون مهرجویی منِ پانزده‌ساله را به دنیایی جدید آورده‌بود. مهرجویی سرزمین روشنفکری و فرهیختگی را نشانم داد. مهرجویی که نه من را می‌شناخت و نه هیچ‌کدام از ما جوانه‌زده‌های دهه‌های شصت و هفتاد را. او با سینمایش و فقط برای بعضی‌مان با یک هامون‌اش یا یک پری یا یک بانو یا لیلایش یا آخر کار با درخت گلابی‌اش. من فیلم می‌دیدم و در خونم آواز می‌شد که نویسنده‌ام، می‌دیدم و در من غلیان می‌یافت که کتاب‌خوانم. می‌دیدم و فیلسوف و عارف و سالک می‌شدم. می‌دیدم وحماقت‌هایم بالا می‌آمد و از بالا‌آمدنش غرور بیخودم ترک برمی‌داشت. می‌دیدم و یادم می‌داد فرق اصالت و سانتی‌مانتالیزم را. از دروازه‌های تردید واردم می‌کرد و جایی کمی امن‌تر رها می‌کرد خودم با خودم را. تَوهم به‌دردبخوری می‌دادمان. انگار آن فیلم‌‌نامه‌ها را خودمان نوشته‌بودیم، خودمان بازی کرده‌بودیم، برایشان موسیقی انتخاب کرده‌بودیم.

صدای وررفتن می‌آمد ساعت سه‌ونیمِ نیمه‌شب سیاه، شهرام‌خان! خواستی باور نکن. این توهم نبود. عین صدا بود به هر چه قسم. زیر پتوی سیاه گفتم با خودِ مُرده‌ام: «آمده‌اند تَنم را رگ بزنن.» شب قبلش مهرجویی را، که خود من بودم رگ‌ها و عصب‌ها زده‌بودند. دوباره آمده‌بودند خیالشان راحت‌تر شود. چقدر نترسیدم! چراغ روشن نکردم. نور گوشی را پراندم. جهیدم از تخت. برخلاف همیشه که می‌ترسم و خشک می‌مانم. نور چرخاندم ببینم چگونه شب قبلش مرا کشته بودند؟ فهمیدم: «کُشته، شجاع است.»

شهرام‌خان، تو تنها کسی بودی که هر سه دیدار و تماسم را با مهرجویی بزرگ رقم زدی. سال‌ سردِ سرطان و بیمارستانت را از مصاحبه مهرجویی باخبر شدم. یادت است از همان تخت سرطان اولین پیام‌هایمان را ردوبدل کردیم؟ و تو به تدریج خودت را زنده‌کردی، بر خود، خدایی کردی. برای اطمینان اولین قرار کاری دوره نقاهتت را گذاشتیم و به میزگرد آمدی و باورم شد که زندگی این مُرده‌خانه را زنده می‌کنی. از آن روز، حضورت در سناریوی زندگی کم‌اهمیتم -که دیشب تمام نشد و دستی که با قفل ور می‌رفت از حرکت ایستاد و خاموش شد- آغازشد. شهرام‌خان، تو روی دیگر مهرجویی را بازنمایاندی. تو مهرجوییِ نویسنده و مترجم کتاب را زنده کردی. به من پیام دادی که بیا اولین رونمایی‌های کتاب‌هاش که باعث و بانی‌اش خودت بودی و دیدار اولم با مهرجویی حاصل شد و دو سه سوال کهنه‌ام را  بخاطر بودنت، مهرجویی درگوشی، پاسخم داد. به من گفت: «حواست باشه توی همین سفرنامه پاریسم اسم مستعار حامدی، همون غلامحسین ساعدیه. بقیه جوابت اونجا.» و یک راز هم از ساعدی و خودش گفت که الان نمی‌خواهم بنویسم و شاید هیچ‌وقت ننویسم تا رازی را که مهرجویی به خودم گفته برای خودم بماند حتی اگر به چند‌ نفر دیگر که یکی‌اش خودت هستی گفته باشد. دیدار دوم که برای کتاب دیگرش بود و داشتیم قهوه می‌خوردیم به من گفت: «اگه این رفیق مشترکمون شهرام نبود این کتاب‌ها هم نبودها! آخر عمری کتاب‌نویسم کرد. من از عالم نشر و اینها سردرنمی‌آرم. کار شهرامه. کتاب‌ها به اصرار و تشویق شهرامه. به درد می‌خورن یا نه نمی‌دونم! به حرفش گوش می‌کنم.» شهرام‌خان، پس از شب اول رفتنِ مهرجویی که خون‌زده شدم فقط تو به یادم آمدی. باز هم با تو در سرم حرف می‌زدم. می‌گفتم: «چه کار می‌کنی با این فلاخن‌ها که به تمام پیکرت می‌کوبند؟! چطور بعد از گذرت از آن سرطان استخوان‌سوز و این همه دوستانی که دم به دم از دست می‌دهی و چندماه نمی‌گذرد که پانته‌آی آزادت، دختر جوانت پر گشوده و حالا داریوش رفیقت با این سقاوت و شقاوت؟ آقا چکار می‌کنی؟! آقا چجوری اینجوری هستی؟!» و هربار توی سرم با تو حرف می‌زنم و از همین فلاخن‌های سرخ و سیاهِ داغ ازت می‌پرسم می‌دانم که تو دَرجا پاسخی داری. می‌دانم قلبت آتشستان است و همیشه گلستانی زیرش روشن. باز می‌نشینی به انصاف وجودگرایانه‌ات. خِرد هستی‌شناسانه‌ات. می‌نشینی درد را تفسیر موثق و موسع می‌کنی. و با نرمی خودآفریده‌ات «می‌دانی اکبرجان‌»هایت شروع می‌شود … دست به قلم می‌بری برای همه ما و می‌خوانیمت. همیشه یک قُلُپ دیگر برایم/برایمان باقی می‌گذاری تا کُشته‌ی کامل نشوم، کُشته‌ی کامل نشویم در این کُشته‌سرا. رازت را نمی‌دانم شهرام‌خان. فقط رازت همیشه با من در سخن است که زندگی را یک قُلپ دیگر برایم نگه می‌داری حتی اگر رنگ چرک چُدنی پوسیده داشته‌باشد. تو ایستاده‌ای برای ماندگارکردن زندگی‌هایی که شد و کشته شد و تو مثل خودت که خودت را زنده می‌کنی، دوباره بلندشان کنی.

شهرام‌خان، حرف‌های ناسازِ شلخته‌ام را خوب گفتم یا بد، مهم نیست، تو خوب باش، تو خوبش کن، تو خوبم کن.

قربان قلبت

علی‌اکبر زین‌العابدین

24مهر1402