هیچ چیزی از هیچ جا شروع نمیشود. شکل اجسام، طرح دیوارها و حوضها، معنایی از خود ندارند. با همهی بالها نمیتوان پرواز کرد. قرصهای خواب، همه خوابآور نیستند. تعداد تنهاییهای ما بیش از «تن»های آمادهاند. چه ثروتاندوزان که هکتارها از زمینهای بیحاصلشان جز برای پر کردن نقشههای فضایی گوگل کارآمد نیستند. چه خمارچشمانی که تنها نظارهگرشان آینههاند.
هیچ چیزی از هیچ جایی شروع نمیشود. فریب عکسهای عکاسان مدالگرفته را زیاد خوردهام مانند کاریکاتورهای به ظاهر آزادیخواه طراحانی که شیارهای بندهای انگشتانشان، با دروغ خطدار شدهاند. چه توییتهای پرادعای روانهای چروکیده از فراموشی تاریخ و خیریههای شیاد که رسمشان مثل اسمشان نیست. خبرنگاران آزادیخواه «آزاد» در دنیا که شعار رهایی زندانیان جهان، صرفا خرج پنیر مزهی عرقسگیهایشان است.
چشمانم از بس تنهایی کشیدهاند به ناچار میروند به کنج خانهها. آدمها را از جایی میبینند که کسی آنجا نیست! آدمها را از جایی میبینند که کسی بدان راه ندارد. از انتهای کشوهایشان. از زیر تختخواب «خانومجونم» میشناسند که میگفت: «برو مادر تا اصغرآقا نیست از زیر تخت سیگار و زیرسیگاری و کبریتم را بیار.» و نشد که یکبار این سه، سر قرارشان نباشند حتی با یک سانتیمتر فاصله از بار قبل که دستهای رگبیرونزدهی خانومجون آنها را آنجا کاشتهبودند.سیگارهای هما به تکیدگی تنش. به سپیدی گیسوان شانهخوردهی همیشگیش. سیگاربودنشان چه اهمیت داشت وقتی اکسیژن نظم پایین میدادم.
من انسان را از گلخانهی بی در و دیوار مادرم میشناسم که نوهی خانومجون است. از قفس قناریهای آزادشده که آن میان، سوگلی گلخانهاش شده. قفس را من و تو گفتهایم: «زندان». مادرم کلمهترکیب از بر نمیکند؛ هر دورریزی هر که نخواسته، خواستنیاش کرده؛ اخیرا گلدان چندمنظورهای ساخته از درون و بیرون «قفسی» که آن را هم قاطی اشیای دیگر کسی دور انداختهبود؛ گلدانهای کوچک بدان آویخته و چراغش بخشیده. گلدانهایی که ماگ و قوطیهای فراموششده دیگران بودند. حالا «قفس» معنای جدید یافتهاست و چون ذهن مامان، هیچ بنیآدمی را در بند نمیکشد پس قفس و زندانش هم نقاشی رهایی است. بهشتش از جایی شروع نمیشود. از قفس او نوشتم که دلت میخواهد بزرگتر میبود و لابلای گلدانهاش میخرامیدی. از انسانی نبشتم که در این متن، مادرم نیست. برای او که قفس را با گلدانها و چراغ از زندان خویش آزاد ساخت.
علیاکبر زینالعابدینعکس را از همان قفس گلدانشده، انداختم.
عکس را از همان قفس گلدانشده، انداختم.
نظر بگذارید