🔸چند پیشنهاد درباره انتخاب مدرسه از نگاه من:
1- اولاً هیچ مدرسهای پیدا نمیکنید که همهی آرزوهای شما را برای فرزندتان برآورده کند. چون به تدریج نگرش شما به تربیت آنها عوض خواهد شد. مدرسهها را هم آدمها اداره میکنند و آدمها هم در معرض نوسانات فکری، مالی، جسمی و روانیاند.
2- بروید گوشهای بایستید و بچههای مدرسهای را که کاندیدای شما است بعد از تعطیلی نگاه کنید. ببینید بچهها از قفس آزاد شدهاند یا از سفر باز میگردند؟
3- از مسوولان مدرسه اجازه بخواهید داخل مدرسه را ببینید. زمانی که مدرسه دایر است و کلاسها برقرار. زنگ تفریح و کلاسها را ببینید. اگر با دلایل غیر منطقی چنین اجازهای ندادند یک جای کار میلنگد.
4- اگر در راهروهای مدرسه راه رفتید و دیدید چند بچه بیرون کلاس مثل نهال خمیده اخراج شدهاند و کسی به امورشان رسیدگی نمیکند، این مدرسه روی هواست.
5- اگر جیکی از کلاسها در نمیآمد و فقط صدای معلمها میآمد، یعنی فاجعه! همه چیز دارد دیکته میشود و بچهها را مثل سرباز وظیفه بار میآورند. اگر از کلاسها سر و صدای بچهها بلند بود و کسی هم دعوایشان نمیکرد یعنی مشغول کار و فعالیت لذتبخش هستند.
6- خدا کند مدرسهای که انتخاب میکنید معلمانش به غیر از گچ و ماژیک از فیلم و نمایش و نقاشی و انواع کارهای دستی و کتاب و مجله غیر درسی و موسیقی هم برای یادگیری استفاده کنند.
7- آدم حاضر است جانش را بدهد برای مدرسهای که «گروه» در آن مهم است نه فرد. یعنی فعالیتهای بچهها در بستر گروهها باشد تا بچهها تک به تک با هم رقابت نکنند و به جنگ هم نروند. در بزرگسالی هم بلد باشند با آدمهای دیگر کار کنند.
8- این چند نقطه را با دقت رصد کنید: آزمایشگاه، کتابخانه، کارگاه. نه که مثل تشکیلات دانشگاه هاروارد مجهز و بزرگ باشند؛ ببینید دارند خاک میخورند یا فعال هستند؟
9- اگر بر دیوارهای مدرسه عکس و اسم همه بچهها بود خوب است اما اگر فقط رتبههای اول و دوم و سوم را دیدید، هشدار میدهد که فضای مقایسهی بچههاست.
10- مثل گالری تابلوهای افتخارات مدرسه را تماشا کنید. اگر تمرکزشان بر آزمونهای انتشارات کمکآموزشیهاست یا فقط قبولی کنکور(آن هم بدون ذکر رتبه و محل دانشگاهها) از آنها بترسید. اینها فهمیدهاند که تن و بدنمان میلرزد بچهمان نمره نیاورد. این مدرسهها بچهها را ابزار ترقی خود میدانند.
11- معمولا افتخارات خاص هنری و ورزشی بچهها مال مدرسه نیست؛ مثلاً طلای مسابقات شنای کشوری یا رتبه اول تکنوازی استان. و حتی رتبه دو رقمی کنکور. بخش زیادی از این موفقیتها محصول برنامهریزی خانوادههاست و کلاسهای بیرون. کافی است مدرسه به آنها بها بدهد و تشویقشان کند.
12- از خانوادههای آنجا پرس و جو کنید که تنبیه و تشویقها چطوری است؟ اگر به بچهها «باج» میدهند که صدای پدر و مادر درنیاید، طرفشان نروید. اما اگر حمایتگر هستند ولی بچه را مسوولیتپذیر بار میآورند، «جواب» است.
13- از پدر و مادرهای آنجا بپرسید آیا انجمن اولیا و مربیانشان تزیینی است یا وسط گود؟ اگر دومی بود یعنی بعداً که بچه شما آنجا درس بخواند و حرفی داشته باشید، خوب شنیده میشود.
14- از مدیر مدرسه سوال کنید در این اطراف چه مدرسههای دیگری را پیشنهاد میکند؟ اگر بر اساس مشخصات بچه شما راهنمایی کرد، خودش و مدرسهاش را دو دستی بچسبید. اگر مدرسهای را قابل ندانست یا کلا اهمیت نداد شما هم به مدرسهاش اهمیت ندهید.
15- اگر کسی گفت: «مدرسه مدرسه است. مگر ما کجا درس خواندهایم و بزرگ شدهایم؟» هر چند معلوم نیست روند رشد ایشان قابل دفاع باشد؛ اگر معنیاش این است که وقتی سفر میرویم لازم نیست در هتل پنج ستاره سوپر دولوکس اقامت داشته باشیم حرفش را با طلا باید نوشت اما اگر منظور این است که با زن و بچه برویم وسط جنگلی بخوابیم که موقع خواب خرسها هم ممکن است خر و پف کنند، خندهدار است!
16- به نام مشهور مدرسهها اکتفا نکنید. بعضیها دارند نان سالهای قبلشان را میخورند و برخی هم تبلیغ خوب کردهاند. شما با معیارهایی که در تربیت فرزندتان با ارزش میدانید پیش بروید. بسیاری از مدرسههای محلی بی اسم و رسم خاطرهی ابدی آدمها شدهاند.
17- برای اینکه توقعمان را میزان کنیم ببینیم هر کداممان در حرفهای که شاغل هستیم چند گل به سر این مُلک زدهایم که حالا مدرسهها ما را گلباران کنند!
🔸حرف آخر: وقتی مدرسهای را انتخاب کردیم با ترس و لرز بچه را ثبت نام نکنیم.
علیاکبر زینالعابدین
نظر بگذارید