گفتوگوی روزنامه هفت صبح با علیاکبر زینالعابدین درباره جایگاه مفاخر ادبی در کتابهای درسی
🔻بخشهایی از گفتوگو:
🔹اگر نظام آموزش کشوری مثل انگلستان را نگاه کنید، کتابهای درسی یکسانی برای آموزش در کل کشور در نظر نگرفتهاند؛ سرفصلهای مشخصی در نظر گرفتهاند. با این روش، کتابهای واحدی هم برای آنها تعریف نمیشود و این معلم است که کتابهای متنوعی را بنا به سبک و روش خودش برای رسیدن به آن اهداف انتخاب میکند. چون اعتقاد دارند که اول معلم اصل است، بعد کتاب درسی.
🔸وقتی خودت را محدود میکنی به یک کتاب آموزشی، نتیجه معادله این خواهد بود تمام عیوب و ضعفهای آموزش و پرورش ایران در کتاب درسی قرار میگیرد. درحالیکه این معادله غلط است.
🔹کتاب درسی نباید انقدرها مهم باشد. چون ما نمونههایی نادر اما درخشان از معلمانی داریم که بنده از نزدیک چه در کارگاههای تهران و چه در شهرستانم آنها را دیدهام که این عزیزان خودشان را از کتاب درسی بیرون کشیدهاند و در حال انجام کار خودشان هستند؛ نه تنها وقت هم کم نمیآورند بلکه با خلاقانهترین روشها، به جز کتاب درسی میروند سراغ روشهای آموزشی خودشان. آموزش و پرورش هم معترض چنین روشی نیست و حتی چنین توقعی هم دارد.
🔸فرض کنید همین حالا بهترین متن را از یک شاعر انتخاب کنید و در یک کتاب درسی بگذارید. حالا معلمی را فرض کنید که برخوردی از سر بیمهری با این متن داشته باشد. چه اتفاقی میافتد؟
🔹در انتخاب متن، مولف کتاب درسی با دو آیتم روبهرو است؛ یکی انتخاب متن، یکی انتخاب پدیدآورنده. به هر حال یکسری از پدیدآورندگان همچنان که در صدا و سیما نمیشود از آنها اسم برد، در کتابهای درسی هم این مجوز حضور را ندارند. این موضوع خیلی مشخص و روشن است و آدمهایش هم مشخص هستند؛ افرادی که بیشتر هم از معاصراناند تا متقدمین. این یک محدودیت است. با اینکه به این محدودیت شدیدا معترض هستم اما آن را در کلیت کار چندان تعیینکننده نمیدانم.
🔸کسی که در حال تألیف کتاب درسی کودک است، باید حوزه کودکی را هم بشناسد و این سوای دانش در حوزه ادبیات و زبان فارسی است. این فرد باید بداند وقتی شعر شباهنگام نیما را در فلان پایه میآورد، دانشآموز از آن چه دریافتی خواهد داشت؟ در واقع اینجا مقصود صرفا آشنایی با لغات نیست. یعنی باید بداند آیا در این برهه درست است که فضای شعر نیمایی و زاویه دید مدرن نیما را برای کودک باز کنیم؟
🔸یک نفر میآید شخصیت ملکالشعرای بهار را معرفی میکند و به تأثیرش در ادبیات و تاریخ، و حتا تاریخ اجتماعی ایران میپردازد و علت تأثیرگذاری این شخصیت را با عشق برای شاگردان توضیح میدهد. مقصودم از عشق البته شعار نیست؛ آموزگار خودش به آن مفهومی که در نظر دارد انتقال بدهد عشق میورزد و حالا میخواهد آن را به شاگردان منتقل کند. حالا اگر در کتاب درسی یک متن متوسط از بهار انتخاب شده باشد، معلمی با این روش، میآید پنج شش متن دیگر هم کنار این میگذارد و برای بچهها میخواند؛
نظر بگذارید