اولین صبح بچه‌ها بعد از تعطیلات نوروزی

🔸نه که بچه‌هایمان را دوست داریم برای همین سر بزنگاه که باید راست‌کوک باشیم چپ می‌خوانیم. اولین صبح بعد از تعطیلات آفتابمان از غرب طلوع می‌کند که پسر من، دختر من از امروز درس و مشق را باید جدی بگیری‌ها! تعطیلات تمام شد و چشم به هم بگذاری امتحانات مثل آجر می‌خورد فرق سرت. در بهشت را بستند و دروازه جهنم باز شد. دیگر بازی و مهمانی و خاله‌بازی تمام شد. آن عزیزدردانه را لولو برد و خورد.

🔸بعضی معلم‌ها و دبیرها هم که زیادی بچه‌ها را دوست دارند آفتاب اولین روز بعد از تعطیلاتشان طلوع نکرده غروب می‌کند. یک امتحان بی هنگام می‌گیرند که بدانید از این ساعت همان آش و همان کاسه هست فقط کمی آشش داغ‌تر و پر ملات‌تر چون تا چشم به هم بگذارید امتحانات مثل آجر از راه می‌رسند و جز فرق سرتان هیچ‌جا را نمی‌شناسند.

🔸حالا آدم می‌فهمد بیچاره تقصیر نحسی سیزده‌ هم نبوده این همه سال از زمان بچه آدم و حوا تا زمان بچه‌های ما که از روز اول بعد از تعطیلات نوروزی از درس و مدرسه مثل اژدهای هفت‌سر لرزه بر پیکرشان می‌افتاده. امسال بهتر می‌فهمیم که کار بعضی از این آفتاب‌هاست که اشتباهی طلوع و غروب می‌کنند.

🔸ظرف بلوری که بدنش سرد و خنک است وقتی رویش آب جوش می‌ریزند ترک بر می‌دارد و می‌شکند. باد سرد برای تنی که از یک ورزش جان‌بخش خیس عرق است سینه‌پهلو می‌آورد. درخت خوبی که در بهاران سرمای بی موقعش بزند، بچه‌هایش، شکوفه‌هایش، میوه‌هایش می‌میرند. خانه‌ و کاشانه‌ای که دیوارهایش از خشت و گل ساده‌ی خوشحال است، باران سیل‌آسا ویرانش می‌کند.

علی‌اکبر زین‌العابدین

هفدهم فروردین ۹۸

برچسب ها: بدون برچسب

نظر بگذارید

قسمت های ضروری با * مشخص شده