بچه‌های ساکت، بچه‌های سلبریتی

👈🏽ما بچه‌های ساکت را نمی‌بینیم. ما عادت داریم به حرف کسی گوش کنیم که خودش را توی چشم و چار آدم می‌کند. به بچه‌ای نگاه کنیم که شیرین‌زبانی می‌کند. وقتی نوه‌ها جمع می‌شوند، پدربزرگ و مادربزرگ، خاله و دایی و عمو و عمه، چشم‌شان به بچه‌هایی است که روی استیج خانوادگی هستند. ما معمولا برای ساکت‌ها دلسوزی می‌کنیم ولی به بچه‌های سلبریتی‌ دل می‌دهیم. به پدر و مادرشان می‌گوییم: «ماشاله هر دو تا بچه‌ت شیرین‌اند ولی اون دومی یه چیز دیگه‌ست. خیلی باهوشه با اون سر و زبون و ناز و اداش پدرسوخته! خدا حفظش کنه.»
👈🏽بچه‌های آرام را یادمان می‌رود.یکی از دبیران با سال‌ها سابقه تدریس در دبیرستان، بهت‌زده تعریف می‌کرد: «”آخرهای سال بچه‌ای رو تو نیمکت‌های ته کلاس دیدم و پرسیدم تو از اول سال توی همین کلاس بودی؟!” اون دختر، ساکت و زیر لب، جواب داد: “بله خانوم!” و سرش رو ساکت انداخت پایین.» باورم نمی‌شد که هفت ماه در کلاسم بوده و ندیده بودمش!
👈🏽این‌ بچه‌هایی که کم حرف می‌زنند، این‌هایی که خودشان را پشت دیگری قایم می‌کنند، این‌هایی که با سختی می‌شود حرف را از زیر زبان‌شان بیرون کشید، این‌هایی که داوطلب کاری نمی‌شوند، این‌هایی که با کسی رقابت ندارند، این‌ها کم ندارند. چون همه پرنده‌ها بلبل نیستند، همه گل‌ها درشت و پر عطر و بو نیستند، همه درخت‌ها میوه‌ شیرین و آبدار ندارند. خیلی از درخت‌ها سروَند، بلندند، سبزند اما ساکت‌اند. خیلی از پرنده‌ها عقاب‌اند، شاهین‌اند؛ در سکوت ولی بلندپرواز که سوگلی قفس هیچ خانه‌ای نمی‌شوند. خیلی از کتاب‌ها جلد نفیس چرمی و چاپ یووی و برجسته ندارند، با کاغذ تحریر معمولی سیاه و سفیدند و جلدشان ویترین شهر کتاب‌ها نیست، اما گنجینه‌اند.
👈🏽بچه‌های ساکت‌ برای دلسوزی خلق نشده‌اند؛ چشم‌هایی‌اند که همه را می‌بینند و خودشان دیده نمی‌شوند، گوش‌هایی شنوا که خودشان شنیده نمی‌شوند.

علی‌اکبر زین‌العابدین

برچسب ها: بدون برچسب

نظر بگذارید

قسمت های ضروری با * مشخص شده