بچه‌ی باعرضه – بچه‌ی شاگرد اول

پدر و مادرِ حرفه‌اي، بچه‌ي «باعرضه» بار مي‌آورد، نه شاگرد اوّل. برايش مهم است بچه‌اش راحت بتواند زیپِ کاپشنش را بالا بکشد و بندِ کفشش را ببندد. وقتی سرِ جلسه‌ی امتحان، خودكارش ننوشت، اشكش درنيايد و راهی پیدا کند. ميوه‌هايي كه مادر برايش مي‌گذارد، توي كيفش نگندد. وقتي معلمش، ناظمش، دنبال داوطلبی می‌گردند، زير ميز قايم نشود. غذاخوردنش كه تمام شد، دلِ آدم به‌هم نخورد از ديدن ظرف غذايش. وقتي بزرگتري خواست از او سؤالهاي اضافی بپرسد، راحت بپيچاندش. كسي جرأت نكند به آلت تناسلي‌اش دست‌درازي كند. وقتي تلويزيون نگاه می‌کند، انگشتش نيم‌متر توی حلقش فرو نرود. پدر و مادرِ حرفه‌اي، يك‌جوري با بچه‌اش حرف مي‌زند كه بچه، جواب دروغ نمی‌دهد. اگر بچه ویرَش گرفت توی حمام آواز بخواند و صدايش را رها کند، پدرش توي ذوقش نمی‌زند که «چه خبرته!». وقتي یک بچه‌ی دیگر خواست توپش را به زور بگيرد، واندهد، بهش حالي كند با زور نمي‌تواني، اما اگر دوست داري، باهات بازي مي‌كنم. وقتی چیزی به نظرش نامعقول آمد، به هر که می‌خواهد باشد، اعتراض می‌کند. اینها بچه‌ی باعرضه بار مي‌آورند تا به خاطر نيم‌نمره‌ی امتحانی، جلوي ميز معلم، عجز و التماس نكند. بچه‌ی حرفه‌ای‌ها يك خُرده که بزرگ شود، راحت سوار اتوبوس می‌شود و آدرس خانه‌شان را از چند راه بلد است. بچه‌ی باعرضه‌، موقع حمام، يك‌ساعت شير آب را باز نمی‌گذارد تا مثل لاک‌پشت، روي موهايش كف جابجا كند. پدرِ بچه‌ی باعرضه، کلید ماشینش را به بچه می‌دهد تا بدون ترس از شکستن کلید، در صندوق عقب را باز کند و وسیله‌ای را که می‌خواهد بردارد و بیاورد… بچه‌ی باعرضه یک وقت‌هایی می‌تواند چیزهایی که دارد به دیگران بفروشد و پولش را جیبش بگذارد!
پدر و مادر حرفه‌ای، بچه‎ی باعرضه بار می‌آورد نه شاگرد اول.

علی‌اکبر زین‌العابدین

نظر بگذارید

قسمت های ضروری با * مشخص شده